loading...
ravabet omomi
samira lak بازدید : 247 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (1)

تعریف اقناع (درس استاد کرمی)

اقناع :

انسان ها معمولا در زندگی روزانه برای دستیابی به نیازهای مادی و معنوی به شیوه های مختلف با یکدیگر برخورد و ارتباط دارند .در این زمینه با استفاده از ابزارهای اندیشه و احساس بریکدیگر تاثیرگذارند وبا قانع سازی همدیگربه بحثی مشترک از اندیشه و منافع دست یابند همچنین سازمانها ، گروهها و نهادها ی مختلف اجتماعی و ارتباطی نیز تلاش می کنند با تاثیر گذاری بر بخشی از توده های مردم که می تواند آنها را تحت عنوان مخاطب یاد کرد به نحوی شیوه ی اندیشه و عمل را در آنان کنترل نمایند و یا آنان را وادار سازند که در جهت خاص و میل آنها عمل کنند.به عبارتی افراد یا افراد یا گروهها در جریان برخوردهای اجتماعی می کوشند تا با گفتگو با یکدیگر به اقناء همدیگر بپردازند و از این طریق  در محدوده زندگی اجتماعی به سمت دلخواه حرکت کنند. بسیاری بر این باورند که واژه اغناء در شکل مناسب آن عبارت است ازدخل وتصرف  در نهادها که برای انجام عملی از سوی دیگران طراحی شده است در اینجا در واقع توسل و تعقل واحساس به خاطر حصول نوعی رضایت روانی در شخصی صورت می گیرد که اغنا شده است .این تعریف را می توان با دو جزء دخل و تصرف در نمادها و طراحی کردن کار برای رسیدن به هدف دخل و تصرف در نظر گرفت.

شیوه های اقناع :

1.       کاربرد تحقیق برای تعیین منشاء و انگیزه رفتار بشر

2.       استفاده از نمادهایی که تواعمی دل پذیر و پاداش دهنده دارد

3.       انخاب دقیق  رهبران فکری به عنوان کانال های ارتباط با عموم

4.       نمادهای ارزشی، فرهنگی

samira lak بازدید : 21 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)

عوارض فرهنگی و اجتماعی تبلیغ (درس استاد کرمی)

  عوارض اجتماعى
در اينجا منظور، روند کلى زندگى اجتماعى است که در برگيرنده اوضاع اقتصادي، تربيتي، فرهنگي، سياسي، هنرى و ساير ابعاد زندگى روزمره است. افرادى که در معرض بمباران تبليغات جفاکارانه قرار مى‌گيرند و دچار ناهنجارى‌هاى روانى مى‌گردند تشکيل‌دهنده جوامعى هستند که آسيب‌‌پذير و بيمار هستند، جوامع بيمار نمى‌توانند پويا و شاداب و مترقى و خلاق و مولد باشند چنين جوامعى با چنان افرادى پيدا است که در عرصه داخلى و بين‌المللى نزد خود و ديگران داراى چه اعتبار و منزلتى خواهند بود!
يقيناً در بازار و خيابان و کارگاه و مدرسه و ارتباطات گوناگون آنها آهنگ صفا و مروت و يکرنگى و تعاون نواخته نمى‌شود. سوءظن و بدگمانى فضاى همه واحدهاى جامعه را تيره مى‌سازد و پوسيدگي، از هم گسيختگي، سقوط در ورطه درماندگى عاقبت آنها را رقم مى‌زند
samira lak بازدید : 26 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)

عوارض روانی تبلیغ (درس استاد کرمی )

 عوارض رواني
تبليغات در كنار جنبه اطلاع رساني اش، عوارض سوئي نيز بر جوامع مي گذارد كه مهم ترين آنها فشارهاي روحي و رواني است كه سبب بسياري از مشكلات و بحران هاي فردي و اجتماعي مي شود. برخي كارشناسان معتقدند حتي تبليغات عادي و بدون ترفندهاي موذيانه نيز موجب تحريك اعصاب و هيجان زدگي مخاطب مي شود. به ويژه وضعيت بحراني و ويرانگر، زماني پديد مي آيد كه انسان، مخاطبِ انواع تبليغات دروغين، فريب كارانه و شيادانه قرار گيرد.1
دكتر رزاقي در كتاب الگوي مصرف و تهاجم فرهنگي مي نويسد:
الگوي مصرف كنوني علاوه بر آلودگي هاي زيست محيطي، به دليل استفاده از وسايل تأثيرگذار بر ذهن انسان، براي سودمنديافتن كالاهاي توليدشده (تبليغات) و درنتيجه اقدام به خريد و مصرف آن، تأثيري بسيار ويرانگر بر تعادل هاي رواني مردم جامعه هاي صنعتي گذاشته و ازخودبيگانگي و پريشان رواني هاي گوناگون را در اين كشورها در لايه هايي بسيار گسترده از مردم پديد آورده است. ضمن اينكه با وجود مصرف زياد كالاها و خدمات، خشنودي بيشتري در مردم اين كشورها ايجاد نشده است.2
تكرار زياد تبليغات و به كارگيري شيوه هاي شرطي سازي در تبليغات، سبب درهم شكستن مقاومت افراد و درنتيجه برهم خوردن تعادل رواني افراد جامعه مي شود. در كتاب علم اقتصاد نوشته ارنست ماندل مي خوانيم:
شهروند امريكايي از دميدن روز، تا لحظه اي كه به بستر مي رود، در يك حالت محاصره كامل به سر مي برد. عملاً همه آنچه او مي بيند، مي شنود، لمس مي كند، مي چشد يا احساس مي كند، مجسم كننده كوششي است كه بدو چيزي فروخته شود... تبليغات براي آنكه به درون غشاي استحفاظي او رخنه كند، بايستي مدام بر او ضربه هاي ناگهاني بزند، آزارش دهد، اعصابش را مسخر سازد، گمراهش كند يا آنكه به وسيله روش «شكنجه با قطره هاي آب» چيني، يعني از راه تكرار بي انقطاع، مقاومتش را درهم شكند.3
روان شناسان باليني، از پرخاشگري، تنفر و عصبانيت به عنوان حالت هايي نام مي برند كه فرد ممكن است در صورت احساس ناكامي و ناتواني از به دست آوردن آنچه همواره به او توصيه و درباره آن ترغيب مي شود، از خود بروز دهد. اين مسئله به ويژه در كودكان به سبب داشتن رواني حساس تر، آثار زيان بارتري دارد.
samira lak بازدید : 20 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)

تاثیر تبلیغات بر کودکان (درس استاد کرمی )

صنعت تبلیغات تجارت بزرگی است و سود سرشاری را برای صاحبان آن به ارمغان  می آورد. کودکان و نوجوانان یکی از مشتری های جذاب و بزرگ آنان به شمار می روند زیرا مبلغ هنگفتی از سرمایه خانواده را جهت خرید محصولات تبلیغ شده هزینه می نمایند. تبلیغات از طریق رسانه های مختلف انجام می گیرد و تلویزیون در این میان سهم بیشتری را به خود اختصاص داده است. کودکان و نوجوانان زمان زیادی از اوقات فراغت خود را با آن می گذرانند. هر چقدر سن کودک پایین تر باشد آنچه که در تبلیغات می بیند با سماجت و پرخاشگری بیشتری از والدین خود درخواست می نماید به خصوص در پسر بچه ها این مسئله مشهودتر است. تبلیغات سلامت جسمی و روانی کودکان را به خطر می اندازد از جمله عوارض آن می توان به آسیب های اجتماعی، درگیری های خانوادگی، یأس و دلشکستگی، مادیگرایی و تقاضای خرید کاذب اشاره کرد. چاقی، الگوهای غلط تغذیه ای، استعمال مواد مخدر و ... از جمله عوارض جسمانی تبلیغات می باشند .امتناع والدین از خرید کالاهای تقاضا شده یا عدم قدرت خرید آنها از طرف والدین باعث درگیری بین فرزندان و والدین آنها می گردد. هر چقدر سن کودک پایین تر باشد نسبت به تبلیغات آسیب پذیرتر است زیرا قدرت نقد تبلیغات را ندارد. فرهنگ نقد و انتقاد، آموزش، ارتباط والد با فرزند در امر خرید و محدود ساختن تماشای تلویزیون می تواند از آثار سوء تبلیغات بکاهد

samira lak بازدید : 17 پنجشنبه 26 دی 1392 نظرات (0)

عوارض جسمی تبلیغات (درس استاد کرمی )

عوارض جسمی

سواى جنبه‌هاى اطلاع‌رسانى و آگاهى‌بخشى تبليغات و الزامات تاريخى آن، اين آشناى دائمى بشر عوارض و تبعات سوئى را در شئونات مختلف زندگى انسان‌ها به‌جاى مى‌گذارد که مهم‌ترين آن فشارهاى روانى است که خود مايه بسيارى از ناهنجارى‌هاى فردى و اجتماعى مى‌باشد.
بايد اذعان کرد که حتى تبليغات عادى و عارى از ترفندهاى موذيانه و خلاف‌هاى شناخته شده نيز غالباً موجبات تحريک اعصاب و هيجان‌زدگى را فراهم مى‌کند، وضعيت مصيبت‌بار و ويران‌ساز موقعى روى مى‌دهد که آدميزاد در مقابل تهاجم انواع تبليغات سوء، دروغ و فريبکارانه قرار مى‌گيرد.
بديهى است که اثرات تخريبى تبليغات برحسب درجه مقاومت اشخاص و ميزان قدرت دفاعى سلسله اعصاب آنها متفاوت است اما به هر حال همگان اگر نه يکسان در معرض تأثيرپذيرى آن قرار دارند.
همان‌طور که در بالا اشاره شد تبليغات سوء نقش زيانبار خود را در وجوه مختلف زندگى انسان ايفاء مى‌کند که از اهم آنها عبارتند از:
      عوارض جسمى
    چون جسم و جان افراد به هم مرتبط است و تحريک يکى ديگرى را نيز متأثر مى‌سازد لذا استرس‌ها و فشارهاى روانى بر اندام و جسم آدميان زيان مى‌رساند، طبق تحقيقات به‌عمل آمده و تأييد پزشکان صاحب‌نظر يکى از علل و اسباب بروز بيمارى‌هاى قلبى و عروقي، سردرد، کهير و زخم معده و اثنى‌عشر، گواتر، فشار خون، ورم معده و غيره در اشخاص مى‌تواند در معرض تهاجم تبليغات قرار گرفتن آنها باشد.
    samira lak بازدید : 31 چهارشنبه 13 آذر 1392 نظرات (0)

    پیدایش جهانی شدن

    جهانی شدن یا جهان سازی[1]، پدیده ای انكار ناپذیر در عالم امروز است و با پیشرفت های روز افزون بشری به ویژه در عرصه علوم، فناوری، ارتباطات و اطلاعات، حمل و نقل و... درارتباط است. جهان هر روز بیش از پیش به سوی تحقق تدریجی این امر گام بر می دارد.[2]

    اصطلاح «جهانی شدن» در گذشته به عنوان یك اصطلاح جدی و جا افتاده علمی، كمتر مورد توجه و كاربرد بود و به طور عمده از اواسط دهه 1980 به عنوان یك اصطلاح علمی مورد استفاده قرار گرفت.

    به نظر رابرتسون مفاهیم جهانی شدن، بیشتر پس از انتشار كتاب مارشال مك لوهان تحت عنوان «اكتشافاتی در ارتباطات» در سال 1960 مورد توجه واقع شد،(نظریه دهكده جهانی). جهانی شدن در حقیقت یكی از مراحل پیدایش و گسترش تجدد و سرمایه داری جهانی است كه سابقه آن، به قرن پانزدهم باز می گردد. [3]

    «جهان گستری» قدمت طولانی در تاریخ دارد و اشخاص، دولت ها و مكاتب بسیاری (چون كورش، اسكندر، رومیان، ماركسیسم، سرمایه داری و...) درصدد جهانی كردن حكومت یا اندیشه خود بودند. ادیان الهی نیز همواره ادعای جهان شمولی داشتند و خود را محدود به یك زمان و مكان خاص نمی كردند. [4]

    «جهانی شدن» با این كه در ابتدا از اقتصاد شروع شد و مهم ترین مشخصه آن نیز اقتصادی بود و باراكلو استدلال می كند كه این تحول را باید اقتصادی دانست؛ نه سیاسی و یا فرهنگی؛ اما بعدها به سمت فرهنگ و سیاست نیز كشیده شد و چشم اندازه های مختلفی را در این زمینه ایجاد كرد. از نظر رابرتسون- پر نفوذترین نظریه پرداز در زمینه جهانی شدن فرهنگی- در روند تحول و تكامل پیدایش نظام جهانگیر، چند مرحله (جنینی، آغاز، خیز، تعارض و عدم قطعیت) وجود دارد. وی درباره مرحله «خیز» می نویسد: «در این مرحله از 1870 تا 1925، مفهوم جامعه ملی، به درستی جا می افتد و مفاهیم جهانی و جهانگیر، مطرح می شود... .» تحولات این دوره عبارت است از: پذیرش جوامع اروپایی در جامعه بین الملل؛ پردازش و تنظیم اندیشه های بشریت (رسمیت یافتن مفهوم بشریت)؛ افزایش شكل های جهانی ارتباطات، ظهور جنبش های دینی گسترده؛ رقابت های جهانی (نوبل، المپیك و..)؛ پذیرش جهانی تقویم واحد؛ ازدیاد شكل های ارتباطات جهانی؛ پیدایش نخستین رمان های جهانی، ایجاد جامعه ملل؛ جهانی شدن محدودیت های مهاجرت و... [5]

    برداشت های مختلف از جهانی شدن

    «از منظر برخی صاحب نظران، در رهیافت های مختلف، سه نوع جهانی شدن ملحوظ است: یكی جهان گرایی راستین كامل كه هم مادی و هم معنوی است و علاوه بر توسعه اقتصادی، تعادل سیاسی و اجتماعی و تعالی فرهنگی و انسانی را در بردارد. دیگری جهانی گرایی ناقص و نارسا كه صرفاً اقتصادی و تك ساحتی است و سوم جهانی گرایی كاذب و سلطه جویانه و تنازعی كه همان جهانی سازی آمریكایی با ماهیتی سیاسی و سلطه جویانه و انحصار طلبانه است كه با لحاظ آمریكا در رأس قدرت جهانی، یك تازانه به دنبال افزایش قدرت این كشور و افزایش وابستگی جهانی به آمریكاست. [6][»[7]

    samira lak بازدید : 35 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)
     

    برایم نوشته بود :

    گاهی اوقات دستهایم به آرزوهایم نمی رسند

    شاید چون آرزوهایم بلندند ...

    ولی درخت سرسبز و شاداب صبرم می گوید :

    امیدی هست ؛ چون خدایی هست ...

    آری ، وچه زیبا نوشته بود ...

    همواره با خود تکرار میکنم،

    امیدی هست ؛ چون خدایی هست ..

    samira lak بازدید : 24 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)

    آزادی بیان معیاری اساسی برای هر نوع جامعهٔ چندصدایی و دموکراتیک است. نقض این آزادی همواره به نابودی سایر موازین حقوق بشر منجر می‌شود.[۱]

    در اکثر موارد، استعمال آن به نبود قانونی حکومتی که محدودیّت بیانی وضع کند، اشاره دارد. در اینجا «بیان» در مفهوم عام آن بکار رفته و شامل بیان‌های زبانی و غیر زبانی (مانند بیان تصویری یا اشاره‌ای)، نوشتاری و غیر نوشتاری می‌شود؛ البته فلاسفه در تعریف بیان دقّت می‌کنند تا گفتارهایی مانند «سوگند دروغ در دادگاه» را - علیرغم اینکه زبانی هستند - از حیطهٔ بحث خارج کنند. مباحث آزادی بیان بجز «نبود قانون محدودکنندهٔ بیان» شامل موارد متفرّقهٔ دیگری هم می‌شود که به عنوان نمونه می‌توان از آزادی از فشارهای اجتماعی و یا تهدیدهای اقتصادی (مانند تهدید از دست رفتن تجارت، یا شغل)، سیاست‌های ویرایشی یک ژورنال علمی، سیاست خرید کتاب یک کتابخانه، و واقعیت‌های موجود در مورد بازتاب دیدگاه‌های مختلف در وسایل ارتباط جمعی نام برد.[۲]

    پذیرش مفهوم آزادی بیان در جوامع امروزی گسترده بوده چنانچه در اعلامیّه‌های حقوق بشر و قانون‌های اساسی گنجانده شده‌است (به عنوان مثال متمّم اوّل قانون اساسی ایالات متّحدهٔ آمریکا). تلقّی شدن آن به عنوان یکی از «حقوق بشر» به آن جایگاه ویژهٔ اخلاقی و سیاسی داده‌است. در کنار پذیرش عمومی مفهوم آزادی بیان، از طرف دیگر توافقی عمومی نیز وجود دارد که باید برای آزادی بیان حد و مرز مشخّص کرد؛[۲] به عنوان مثال در ایالات متّحدهٔ آمریکا محدودیّت‌های ذیل بر بیان وضع شده‌اند: سخنانی که به منافع اشخاص ضرر بزند (مانند تهمت، و افترا) یا سخنانی که به جامعه بصورت کلی صدمه می‌زنند (مانند سخنان وقیح آمیز)، و یا سخنانی که مخلّ نظم عمومی باشند (مثلاً سخنانی که باعث ایجاد وحشت عمومی شود)، و یا سخنانی که بصورت مستقیم حکومت آمریکا را مورد تهدید قرار دهند (اگر چه موارد آن نادر بوده، ولی موارد استناد به قانون جهت خاموش کردن مخالفان دولت جهت تضمین امنیت ملّی وجود داشته‌است). اما بر خلاف برخی از کشورها قوانینی که به ساکت کردن ادیان سازمان یافته توجه دارند با متمّم اول قانون اساسی آمریکا در تضاد هستند.[۳]

    یکی از مجادله‌آمیزترین و بحث برانگیزترین مسائل در جوامع لیبرال امروزی مشخّص کردن دقیق حدومرزهای آزادی بیان است.[۴] اکثر اختلاف نظرها در مورد محدودیت‌های آزادی بیان حول و حوش موضوعات زیر است: ۱) محدودهٔ بیان چیست؟ مثلاً آیا صحنه‌های شهوت آمیز و یا آگهی‌های تبلیغاتی گونه‌ای از بیان هستند که دفاع آزادی بیانی را بتوان در مورد آن‌ها انجام داد. ۲) بیان ممکن است منجر به چه زیان‌هایی شود؟ نکتهٔ مهم این است که گاهی اوقات بیان نه تنها بیان یک سری جمله، بلکه انجام یک عمل نیز هست و آن عمل می‌تواند زیان‌آور باشد. مثلاً بدنام کردن یک نفر می‌تواند به او زیان برساند. گاهی اوقات اختلاف نظر در مورد اینکه آیا بیانی خاص زیان‌آور است یا نه وجود دارد (مثلاً مورد صحنه‌های شهوت‌آمیز)؛ یا اینکه اختلاف نظر در مورد اینکه آیا یک زیان نسبت داده شده واقعاً یک زیان است وجود دارد (مثلاً سخنرانی بر ضدّ یک حکومت که بسته به دیدگاه فرد می‌تواند واقعاً زیان آور باشد یا نباشد)؛ یا اینکه اگر فرض کنیم که زیان واقعی است، سؤال این است که زیان چقدر باید بزرگ باشد که محدودکردن بیان را توجیه کند؟ مثلاً آیا می‌توان سخنان توهین‌آمیز مذهبی را ممنوع کرد تا از آزار دیدن مذهبی‌ها جلوگیری کرد؟ پاسخ می‌تواند بستگی به این پیدا کند که آن سخنان توسط چه کسی بیان شده باشد، و یا اینکه آن سخنان در یک بحث جدی مطرح شده باشد، یا بصورت مسخره آمیز جهت آزردن افراد مذهبی. بجز این موارد بحث برانگیز، سؤال دیگری که مطرح است این است که آیا ممکن است بدون اینکه حقّ شخصی را از آزادی بیانش انکار کنیم، یا سعی در تعریف مرزهای آن بکنیم، شرایط بگونه‌ای باشد که ساکت کردن او کاری صحیح باشد. یکی از مشکلات عملی موجود این است که قانون گزاران و قضات نیاز به تمایزات دقیق بین «بیان قابل قبول» و «بیان غیر قابل قبول» دارند، ولی از طرف دیگر استدلالات کلی فلسفی معمولاً توانایی رسم مرزهای مشخص را ندارند. علاوه بر این بدلیل ترس از قدرت سیاسی و یا بدترکیب شدن قوانین، ممکن است جایز نباشد که ممنوعیت قانونی برای برخی بیان‌ها وضع کرد، ولی از نظر اخلاقی انتظار داشت که انسان‌ها آنها را نگویند (یعنی بیان آنها از نظر قانونی مشکلی نداشته باشد ولی کاری غیراخلاقی بحساب بیاید).[۲]

    در این مقاله ابتدا به اصلی‌ترین استدلال‌های طرفداران آزادی بیان می‌پردازیم. مقصود اصلی‌ترین استدلال‌های طرفداران آزادی بیان این است که نشان دهند که (۱) آزادی بیان برای جستجوی حقیقت ضروری است (۲) آزادی بیان از اجزای اصلی دموکراسی است (۳) آزادی بیان رابطه حیاتی آن با کرامت انسانی داشته و نقش عمده‌ای در بهبود سطح زندگی بشر بازی می‌کند. فرای این سه استدلال، طرفداران آزادی بیان همچنین به خطرات کنترل دولت بر آنچه گفته و نوشته می‌شود اشاره می‌کنند. سپس به استدلال‌هایی که اکثریّت را به این سمت برده که آزادی بیان نامحدود مطلوب نیست می‌پردازیم

    samira lak بازدید : 15 پنجشنبه 07 آذر 1392 نظرات (0)
    به نام خدا

    اقای تیلور به عنوان پدر مدیریت علمی روشهای علمی را جایگزین روش های سنتی کرده و به رابطه بین مدیران و کارکنان می پردازد.

    اقای فایول درباره علم اداره و سازماندهی اداره می پردازد.

    با نتیجه گیری از تعریف روابط عمومی که جزعی از وظایف مدیر سازمان است وقتی در مدیریت به رابطه مدیر و کارکنان سازمان می پردازد و روابط عمومی به رابطه کارکنان سازمان و افراد که تفاهم را بین مدیران و کارکنان و افراد(مخاطبان سازمان) به وجود می اورد.

     مربوط به درس مدیریت در روایط عمومی
    samira lak بازدید : 27 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (1)

    به نام خدا

    به عنوان دانشجوی ارتباطات خوشحالم رهبرم و ریس جمهورم توانستند مشت محکمی به دهان اسراییل آن رژیم نامشروع بزنند .

     

    مسلما از این خط قرمز(غنی سازی اورانیم ۵٪)  کوتاهتر نخواهیم امد

     

    راکتور های  ایران به سوخت لازم   احتیاج دارند 

    از این کمتر نننننننننننننننننننننننننننه هرگز

    از آقای ظریف به خاطر دیپلماسی قوی تشکر میکنیم

    غنی سازی  حق مسلم ایران است توانستیم حق خود را به  کل جهان ثابت کنیم فهمیدند که ملت ایران نه از توپ وتانک واهمه دارند نه با فشار وتحریم از حق خود میگذرند بلکه احترام واطمینان به مردم شریف  و نجیب ایران امری حیاتی و ملزم است.ما میتوانیم در این امر شرافت و نجابت خود را به کل جهان ثابت کنیم.

    samira lak بازدید : 37 چهارشنبه 06 آذر 1392 نظرات (1)
    جهاني شدن به شکل وسيع به گسترش ارتباطات جهاني، سازمان هاي اجتماعي در مقياس جهاني، رشد آگاهي جهاني و تحکيم و تقويت اجتماع جهاني ارجاع داده مي شود چنين تعريف عام کليت موضوع را تحت پوشش قرار مي دهد ولي تعريف جهاني شدن قابل بحث و جنجال برانگيز در محافل آکادميک مي باشد. جهاني شدن مجموعه گسترده اي از فرايندها را در بر مي گيرد؛ تعاريف متفاوت با آن چيزي است که آنها تاکيد مي کنند. جهاني شدن به طور تاريخي پيچيده است. تعاريف در نيروهاي پيش برنده جهاني شدن که مورد شناسايي قرار گرفته اند بسيار متنوع مي باشد. معناي خود واژه بحث برانگيز مي باشد اينکه آيا يک فرايند است (جهاني شدن) و يا يک برنامه از پيش تعيين شده (جهاني سازي)؛ واژه يک واژه بي طرف و خنثي است
    جهاني شدن که در بين تجار و روساي شرکت ها از محبوبيت برخوردار است؛ در بين بسياري از گروههاي چ‘ سياسي به دلايل ذيل مورد انتقاد قرار گرفته است: 
    - جهاني شدن به عنوان ايدئولوژي توسط قدرتمندان براي فريب مردم با منافع ساختگي نظام غير بشري مورد استفاده قرار مي گيرد به عبارت ديگر جهاني شدن واقعا يک افسانه اي است که نياز به نمايش و در معرض ديد قرار گرفتن دارد. جهاني شدن شکلي از آگاهي اشتباه است که جلوي ديد مردم را براي ديدن منافع واقعيت شان سد مي کند. 
    - جايي که جهاني شدن در جايگاه يک پروسه واقعي قرار گيرد، نابرابري ها و ذات استثماري کاپيتاليسم را دائمي خواهد نمود، جهاني سازي دنيا را قطبي مي کند و در نتيجه يک دنياي نا عادلانه اي را ايجاد خواهد نمود. 
    - جهاني شدن تابع کنترل دموکراتيک نيست و بنابراين نمي تواند منافع اکثريت مردم را بازتاب دهد شکل و فرم جديدي از حکمراني دموکراتيک و مقررات اقتصادي نياز به غلبه بر اين مشکلات خواهد داشت. 
    - با توجه به مقياس گسترده تغييرات، جهاني شدن مشکلات بلند پايه همانند تخريب محيط زيست را افزايش مي دهد. 
    بدين ترتيب جهاني شدن ابزاري براي سياست هاي سمبليک جنبش هاي مخالف درآمده و از طرف يک دستور کار کهنه چپي بعد از پايان جنگ سرد و از بين رفتن ايدئولوژي کمونيسم به عنوان يک ايدئولوژي زنده و فعال ارائه گرديد. و تا يک اندازه مطلب مورد نظر نشان دهنده ايجاد فرصت هاي جديدي حول مسائلي همچون حقوق بشر که خود از طريق شبکه ها و مفاهيم جهاني شدن ايجاد شده؛ براي بسيج گروهها مي باشد. عادلانه است اگر گفته شود در بين نيروهاي پيش برنده يک اجماع ضد جهاني شدن به صورت مشخص شکل گرفته که بازتابي از روابط بين فعالان سازمانهاست. 
    صرف نظر از مخالفت فزاينده از جهاني شدن، گروههاي مختلف محافظه کار، گروههاي ديني مختلف و فعالان برجسته اسلامي با جهاني شدن مخالفت مي ورزند زيرا جهاني شدن تهديد تمدني براي آنها ايجاد مي کند: تحميل ارزش هاي خارجي ناسازگار و يکسان سازي جهان در مقوله سکولار بودن. 
    مخالفت آنها در بسياري موارد با حمايت برخي گروههاي غير مذهبي مواجه مي شود چون چنين مخالفتي اغلب به شکل دفاع از عرف و آداب گذشتگان در نظر گرفته مي شود. هر دو مخالفان راست و چ‘ جهاني شدن به ايالات متحده امريکا به عنوان ابرقدرت جهاني توجه مي کنند که در راستاي امتيازات، اقتصاد، فرهنگ و منافع محيطي خويش بر جهاني شدن تاثير مي گذارد.
    samira lak بازدید : 41 یکشنبه 03 آذر 1392 نظرات (0)

     

    علت نامگذاری ماه محرم

    مبدا تاریخ را هجرت پیامبر و ماه نخست آن را محرم، سالی كه هجرت روی داده بود گرفتند.علت نامگذاری این ماه آن بود كه از پیش از اسلام ، جنگ در این ماه را حرام می‌دانستند.

     

    در دوم ماه محرم الحرام سال 61 هجری كاروان حضرت امام حسین (علیه السلام) وارد كربلا شد و سپاهیان دشمن كه هر روز بر تعدادشان افزوده می‌شد در روزهای تاسوعا و عاشورا كه روز نهم و دهم محرم می‌باشد او و یارانش را به شهادت رساندند.

    در این مطلب به طور خلاصه به وقایع دهه اول محرم اشاره شده است.

     

    روز شمار رویدادهای دهه اول محرم
    روز دوم محرم
    1. امام حسین علیه ‏السلام در روز پنجشنبه دوم محرم الحرام سال 61 هجری به كربلا وارد شد.(1) عالم بزرگوار "سید بن طاووس" نقل كرده است كه: امام علیه ‏السلام چون به كربلا رسید، پرسید: نام این سرزمین چیست؟ همینكه نام كربلا را شنید فرمود: این مكان جای فرود آمدن ما و محل ریختن خون ما و جایگاه قبور ماست. این خبر را جدم رسول خدا صلی ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله به من داده است. 2


    2. در این روز "حر بن یزید ریاحی" ضمن نامه ‏ای "عبیداللّه‏ بن زیاد" را از ورود امام علیه‏السلام به كربلا آگاه نمود.3


    3. در این روز امام علیه ‏السلام به اهل كوفه نامه‏ ای نوشت و گروهی از بزرگان كوفه ـ كه مورد اعتماد حضرت بودند ـ را از حضور خود در كربلا آگاه كرد. حضرت نامه را به "قیس بن مسهّر" دادند تا عازم كوفه شود.4 اما ستمگران پلید این سفیر جوانمرد امام علیه‏ السلام را دستگیر كرده و به شهادت رساندند. زمانی كه خبر شهادت قیس به امام علیه ‏السلام رسید، حضرت گریست و اشك بر گونه مباركش جاری شد و فرمود:
    "اللّهُمَّ اجْعَلْ لَنا وَلِشِیعَتِنا عِنْدكَ مَنْزِلاً كَریما واجْمَعْ بَینَنا وَبَینَهُمْ فِی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتِكَ، اِنَّكَ عَلی كُلِّ شَیي‏ءٍ قَدیرٌ؛
    خداوندا! برای ما و شیعیان ما در نزد خود قرارگاهِ والایی قرار ده و ما را با آنان در جایگاهی از رحمت خود جمع كن، كه تو بر انجام هر كاری توانایی."5

     

    روز سوم محرم
    1. "عمر بن سعد" یك روز پس از ورود امام علیه ‏السلام به سرزمین كربلا یعنی روز سوّم محرم با چهار هزار سپاهی از اهل كوفه وارد كربلا شد.6


    2. امام حسین علیه‏ السلام قسمتی از زمین كربلا كه قبر مطهرش در آن واقع مي‏شد را از اهالی نینوا و غاضریه به شصت هزار درهم خریداری كرد و با آنها شرط كرد كه مردم را برای زیارت راهنمایی نموده و زوّار او را تا سه روز میهمان كنند.7


    3. در این روز "عمر بن سعد" مردی بنام "كثیر بن عبداللّه‏" ـ كه مرد گستاخی بود ـ را نزد امام علیه‏ السلام فرستاد تا پیغام او را به حضرت برساند. كثیر بن عبداللّه‏ به عمر بن سعد گفت: اگر بخواهید در همین ملاقات حسین را به قتل برسانم؛ ولی عمر نپذیرفت و گفت: فعلاً چنین قصدی نداریم.


    هنگامی كه وی نزدیك خیام رسید، "ابو ثمامه صیداوی" (همان مردی كه ظهر عاشورا نماز را به یاد آورد و حضرت او را دعا كرد) نزد امام حسین علیه ‏السلام بود. همین‏كه او را دید رو به امام عرض كرد: این شخص كه مي‏آید، بدترین مردم روی زمین است. پس سراسیمه جلو آمد و گفت: شمشیرت را بگذار و نزد امام حسین علیه‏ السلام برو. گفت: هرگز چنین نمي‏كنم.


    ابوثمامه گفت: پس دست من روی شمشیرت باشد تا پیامت را ابلاغ كنی. گفت: هرگز! ابوثمامه گفت: پیغامت را به من بسپار تا برای امام ببرم، تو مرد زشت‏كاری هستی و من نمي‏گذارم بر امام وارد شوی. او قبول نكرد، برگشت و ماجرا را برای ابن سعد بازگو كرد. سرانجام عمر بن سعد با فرستادن پیكی دیگر از امام پرسید: برای چه به اینجا آمده‏ ای؟ حضرت در جواب فرمود:


    "مردم كوفه مرا دعوت كرده‏ اند و پیمان بسته‏ اند، بسوی كوفه مي‏روم و اگر خوش ندارید بازمي‏گردم... ."8


    روز چهارم محرم
    در روز چهارم محرم، عبیداللّه‏ بن زیاد مردم كوفه را در مسجد جمع كرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شركت در جنگ با امام حسین علیه‏ السلام تشویق و ترغیب نمود.
    به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه كه عبارت بودند از:
    1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر؛
    2. یزید بن ركاب كلبی با دو هزار نفر؛
    3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر؛
    4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر؛
    به سپاه عمر بن سعد پیوستند.9 بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.


    روز پنجم محرم
    1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد، شخصی بنام "شبث بن ربعی"10 را به همراه یك هزار نفر به طرف كربلا گسیل داد.11


    2. عبیداللّه‏ بن زیاد در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه كربلا بایستد و هر كسی را كه قصد یاری امام حسین علیه ‏السلام داشته و بخواهد به سپاه امام علیه‏ السلام ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.12


    3. در این روز با توجه به تمام محدودیت هایی كه برای نپیوستن كسی به سپاه امام حسین علیه ‏السلام صورت گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به امام علیه ‏السلام رساند و سرانجام در كربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.13


    روز ششم محرم
    1. در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه ‏ای برای عمر بن سعد فرستاد كه: من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز كرده‏ام. توجه داشته باش كه هر روز و هر شب گزارش كار تو را برای من مي‏فرستند.


    2. در این روز "حبیب بن مظاهر اسدی" به امام حسین علیه ‏السلام عرض كرد: یابن رسول اللّه‏! در این نزدیكی طائفه ‏ای از بنی اسد سكونت دارند كه اگر اجازه دهی من به نزد آنها بروم و آنها را به سوی شما دعوت نمایم.


    امام علیه ‏السلام اجازه دادند و حبیب بن مظاهر شبانگاه بیرون آمد و نزد آنها رفت و به آنان گفت: بهترین ارمغان را برایتان آورده‏ام، شما را به یاری پسر رسول خدا دعوت مي‏كنم، او یارانی دارد كه هر یك از آنها بهتر از هزار مرد جنگی است و هرگز او را تنها نخواهند گذاشت و به دشمن تسلیم نخواهند نمود. عمر بن سعد او را با لشكری انبوه محاصره كرده است، چون شما قوم و عشیره من هستید، شما را به این راه خیر دعوت مي‏نمایم... .


    در این هنگام مردی از بني ‏اسد كه او را "عبداللّه‏ بن بشیر" مي ‏نامیدند برخاست و گفت: من اولین كسی هستم كه این دعوت را اجابت مي‏كنم و سپس رجزی حماسی خواند:
    قَدْ عَلِمَ الْقَومُ اِذ تَواكلوُا وَاَحْجَمَ الْفُرْسانُ تَثاقَلُوا
    اَنِّی شجاعٌ بَطَلٌ مُقاتِلٌ كَاَنَّنِی لَیثُ عَرِینٍ باسِلٌ
    "حقیقتا این گروه آگاهند ـ در هنگامی كه آماده پیكار شوند و هنگامی كه سواران از سنگینی و شدت امر بهراسند، ـ كه من [رزمنده‏ای] شجاع، دلاور و جنگاورم، گویا همانند شیر بیشه ‏ام."


    سپس مردان قبیله كه تعدادشان به 90 نفر مي‏رسید برخاستند و برای یاری امام حسین علیه‏ السلام حركت كردند. در این میان مردی مخفیانه عمر بن سعد را آگاه كرد و او مردی بنام "ازْرَق" را با 400 سوار به سویشان فرستاد. آنان در میان راه با یكدیگر درگیر شدند، در حالی كه فاصله چندانی با امام حسین علیه ‏السلام نداشتند. هنگامی كه یاران بني ‏اسد دانستند تاب مقاومت ندارند، در تاریكی شب پراكنده شدند و به قبیله خود بازگشتند و شبانه از محل خود كوچ كردند كه مبادا عمر بن سعد بر آنان بتازد.
    حبیب بن مظاهر به خدمت امام علیه‏السلام آمد و جریان را بازگو كرد. امام علیه ‏السلام فرمودند: "لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللّه‏ِ"14

     

    محرم,محرم 92,دهه محرم

    محرم 92


    روز هفتم محرم
    1. در روز هفتم محرم عبید اللّه‏ بن زیاد ضمن نامه ‏ای به عمر بن سعد از وی خواست تا با سپاهیان خود بین امام حسین و یاران، و آب فرات فاصله ایجاد كرده و اجازه نوشیدن آب به آنها ندهد.15


    عمر بن سعد نیز بدون فاصله "عمرو بن حجاج" را با 500 سوار در كنار شریعه فرات مستقر كرد و مانع دسترسی امام حسین علیه‏السلام و یارانش به آب شدند.


    2. در این روز مردی به نام "عبداللّه‏ بن حصین ازدی" ـ كه از قبیله "بجیله" بود ـ فریاد برآورد: ای حسین! این آب را دیگر بسان رنگ آسمانی نخواهی دید! به خدا سوگند كه قطره‏ای از آن را نخواهی آشامید، تا از عطش جان دهی!
    امام علیه‏ السلام فرمودند: خدایا! او را از تشنگی بكش و هرگز او را مشمول رحمت خود قرار نده.
    حمید بن مسلم مي‏گوید: به خدا سوگند كه پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی كه بیمار بود، قسم به آن خدایی كه جز او پروردگاری نیست، دیدم كه عبداللّه‏ بن حصین آنقدر آب مي ‏آشامید تا شكمش بالا مي‏آمد و آن را بالا مي‏آورد و باز فریاد مي‏زد: العطش! باز آب مي‏خورد، ولی سیراب نمي‏شد. چنین بود تا به هلاكت رسید.16


    روز هشتم محرم
    1. "خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته ‏اند كه در روز هشتم محرم امام حسین علیه‏السلام و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام علیه ‏السلام كلنگی برداشت و در پشت خیمه‏ ها به فاصله نوزده گام به طرف قبله، زمین را كَند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشكها را پر كردند، سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد.

     

    هنگامی كه خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیكی نزد عمر بن سعد فرستاد كه: به من خبر رسیده است كه حسین چاه مي‏كَند و آب بدست مي‏ آورد. به محض اینكه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت كن كه دست آنها به آب نرسد و كار را بر حسین علیه‏ السلام و یارانش سخت بگیر. عمر بن سعد دستور وی را عمل نمود.17


    2. در این روز "یزید بن حصین همدانی" از امام علیه‏ السلام اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفتگو كند. حضرت اجازه داد و او بدون آنكه سلام كند بر عمر بن سعد وارد شد؛ عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی! چه چیز تو را از سلام كردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟ گفت: اگر تو خود را مسلمان مي‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به كشتن آنها گرفته‏ ای و آب فرات را كه حتی حیوانات این وادی از آن مي‏ نوشند از آنان مضایقه مي‏كنی؟


    عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی! من مي‏دانم كه آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حسّاسی قرار گرفته ‏ام و نمي‏دانم باید چه كنم؛ آیا حكومت ری را رها كنم، حكومتی كه در اشتیاقش مي‏ سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی كه مي‏دانم كیفر این كار، آتش است؟ ای مرد همدانی! حكومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمي‏بینم كه بتوانم از آن گذشت كنم.


    یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام علیه‏ السلام رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حكومت ری به قتل برساند.18


    3. امام علیه‏ السلام مردی از یاران خود بنام "عمرو بن قرظة" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند.


    شب هنگام امام حسین علیه‏ السلام با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند. امام حسین علیه‏ السلام به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علي‏ اكبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص كرد.


    در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام علیه ‏السلام كه فرمود: آیا مي‏خواهی با من مقاتله كنی؟ عذری آورد. یك بار گفت: مي‏ترسم خانه ‏ام را خراب كنند! امام علیه‏ السلام فرمود: من خانه‏ ات را مي‏ سازم. ابن سعد گفت: مي‏ترسم اموال و املاكم را بگیرند! فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی كه در حجاز دارم. عمر بن سعد گفت: من در كوفه بر جان افراد خانواده‏ام از خشم ابن زیاد بیمناكم و مي‏ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.


    حضرت هنگامی كه مشاهده كرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمي‏ گردد، از جای برخاست در حالی كه مي‏ فرمود: تو را چه مي‏شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند! من مي‏دانم كه از گندم عراق نخواهی خورد!
    ابن سعد با تمسخر گفت: جو ما را بس است.19


    4. پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‏ ای به عبیداللّه‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد كرد كه حسین علیه ‏السلام را رها كنند؛ چرا كه خودش گفته است كه یا به حجاز برمي‏گردم یا به مملكت دیگری مي‏روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت كند.20

    روز نهم محرم
    1. در روز نهم محرم (تاسوعای حسینی) شمر بن ذی الجوشن با نامه ‏ای كه از عبیداللّه‏ داشت از "نُخیله" ـ كه لشكرگاه و پادگان كوفه بود ـ با شتاب بیرون آمد و پیش از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم وارد كربلا شد و نامه عبیداللّه‏ را برای عمر بن سعد قرائت كرد.
    ابن سعد به شمر گفت: وای بر تو! خدا خانه ات را خراب كند، چه پیام زشت و ننگینی برای من آورده‏ای. به خدا قسم! تو عبیداللّه‏ را از قبول آنچه من برای او نوشته بودم بازداشتی و كار را خراب كردی... .21


    2. شمر كه با قصد جنگ وارد كربلا شده بود، از عبیداللّه‏ بن زیاد امان نامه ‏ای برای خواهرزادگان خود و از جمله حضرت عباس علیه‏السلام گرفته بود كه در این روز امان نامه را بر آن حضرت عرضه كرد و ایشان نپذیرفت.


    شمر نزدیك خیام امام حسین علیه‏ السلام آمد و عباس، عبداللّه‏، جعفر و عثمان (فرزندان امام علی علیه ‏السلام كه مادرشان ام‏البنین علیه ا‏السلام بود) را طلبید. آنها بیرون آمدند، شمر گفت: از عبیداللّه‏ برایتان امان گرفته‏ ام. آنها همگی گفتند: خدا تو را و امان تو را لعنت كند، ما امان داشته باشیم و پسر دختر پیامبر امان نداشته باشد؟!22


    3. در این روز اعلان جنگ شد كه حضرت عباس علیه‏ السلام امام علیه ‏السلام را باخبر كرد. امام حسین علیه ‏السلام فرمود: ای عباس! جانم فدای تو باد، بر اسب خود سوار شو و از آنان بپرس كه چه قصدی دارند؟
    حضرت عباس علیه‏ السلام رفت و خبر آورد كه اینان مي‏گویند: یا حكم امیر را بپذیرید یا آماده جنگ شوید.


    امام حسین علیه‏ السلام به عباس فرمودند: اگر مي‏توانی آنها را متقاعد كن كه جنگ را تا فردا به تأخیر بیندازند و امشب را مهلت دهند تا ما با خدای خود راز و نیاز كنیم و به درگاهش نماز بگذاریم. خدای متعال مي‏داند كه من بخاطر او نماز و تلاوت قرآن را دوست دارم.23
    حضرت عباس علیه ‏السلام نزد سپاهیان دشمن بازگشت و از آنان مهلت خواست. عمر بن سعد در موافقت با این درخواست تردید داشت، سرانجام از لشكریان خود پرسید كه چه باید كرد؟ "عمرو بن حجاج" گفت: سبحان اللّه‏! اگر اهل دیلم و كفار از تو چنین تقاضایی مي‏كردند سزاوار بود كه با آنها موافقت كنی.


    عاقبت فرستاده عمر بن سعد نزد عباس علیه ‏السلام آمد و گفت: ما به شما تا فردا مهلت مي‏دهیم، اگر تسلیم شدید شما را به عبیداللّه‏ مي‏سپاریم وگرنه دست از شما برنخواهیم داشت.24

     

    محرم,محرم 92,دهه محرم

    محرم 92

     

    چهار حادثه مهم شب عاشورا
    1. در شب عاشورا به "محمد بن بشیر حضرمی" یكی از یاران امام حسین علیه ‏السلام خبر دادند كه فرزندت در سرحدّ ری اسیر شده است. او در پاسخ گفت: ثواب این مصیبت او و خود را از خدای متعال آرزو مي‏كنم و دوست ندارم فرزندم اسیر باشد و من زنده بمانم. امام حسین علیه ‏السلام چون سخن او را شنید فرمود: خدا تو را بیامرزد، من بیعت خود را از تو برداشتم، برو و در آزاد كردن فرزندت بكوش.


    محمد بن بشیر گفت: در حالی كه زنده هستم، طعمه درندگان شوم اگر چنین كنم و از تو جدا شوم.


    امام علیه ‏السلام پنج جامه به او داد كه هزار دینار ارزش داشت و فرمود: پس این لباسها را به فرزندت كه همراه توست بسپار تا در آزادی برادرش مصرف كند.25


    2. امام حسین علیه‏ السلام در سخنرانی شب عاشورا خبر از شهادت یاران خود داد و آنان را به پاداش الهی بشارت داد. در این مجلس "قاسم بن الحسن" به امام علیه ‏السلام عرض كرد: آیا من نیز به شهادت خواهم رسید؟ امام با عطوفت و مهربانی فرمود: فرزندم! مرگ در نزد تو چگونه است؟ عرض كرد: ای عمو! مرگ در كام من از عسل شیرین‏تر است. امام علیه‏ السلام فرمودند: آری تو نیز به شهادت خواهی رسید بعد از آنكه به رنج سختی مبتلا شوی، و همچنین پسرم عبداللّه‏ (كودك شیرخوار) به شهادت خواهد رسید.


    قاسم گفت: مگر لشكر دشمن به خیمه ‏ها هم حمله مي‏كنند؟ امام علیه‏ السلام به ماجرای شهادت عبداللّه‏ اشاره نمودند كه قاسم بن الحسن تاب نیاورد و زارزار گریست و همه بانگ شیون و زاری سر دادند.26


    3. امام علیه‏ السلام در شب عاشورا دستور دادند برای حفظ حرم و خیام، خندقی را پشت خیمه ‏ها حفر كنند. حضرت دستور داد به محض حمله دشمن چوبها و خار و خاشاكی كه در خندق بود را آتش بزنند تا ارتباط دشمن از پشت سر قطع شود و این تدبیر امام علیه ‏السلام بسیار سودمند بود.27


    4. مرحوم شیخ صدوق در كتاب ارزشمند "امالی" نوشته است: شب عاشورا حضرت علي‏اكبر علیه‏السلام و 30 نفر از اصحاب به دستور امام علیه‏السلام از شریعه فرات آب آوردند. امام علیه‏السلام به یاران خود فرمود: برخیزید، غسل كنید و وضو بگیرید كه این آخرین توشه شماست.28


    روز عاشورا
    و اینك میدانی دوباره، اینك 72 یار و هزاران دشمن كینه ‏توزی كه رحم و مروّت را از ازل نیاموخته‏ اند. اینك عاشورا كه هر چه از آن بگوییم كم گفته ‏ایم، از برخوردهای جلاّدانه سپاه عمر بن سعد، یا عنایات و الطاف سیدالشهداء علیه‏السلام .


    سردارانی، سپاه عظیمی را به سوی جهنم رهبری مي‏ كردند و امام معصومی لشكر كم تعداد خود را به بهشت بشارت مي‏داد... و سرانجام شهادت، خون، نیزه، عطش و اطفال، تازیانه و سرهای بریده، آه از اسارت و شام، آه از خرابه و...


    samira lak بازدید : 19 جمعه 10 آبان 1392 نظرات (0)
    شکسپیر گفت: من همیشه خوشحالم، می دانید چرا؟ برای اینکه از هیچکس برای چیزی انتظاری ندارم، انتظارات همیشه صدمه زننده هستند .. زندگی کوتاه است .. پس به زندگی ات عشق بورز .. خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط برای خودت زندگی کن و .. قبل از اینکه صحبت کنی » گوش کن قبل از اینکه بنویسی » فکر کن قبل از اینکه خرج کنی » درآمد داشته باش قبل از اینکه دعا کنی » ببخش قبل از اینکه صدمه بزنی » احساس کن قبل از تنفر » عشق بورز زندگی این است ... احساسش کن، زندگی کن و لذت ببر
    samira lak بازدید : 360 دوشنبه 29 مهر 1392 نظرات (1)

    آلفرد تیر ماهان

     

    (به انگلیسی: Alfred Thayer Mahan)‏ (زاده ۲۷ سپتامبر ۱۸۴۰-مرگ ۱ دسامبر۱۹۱۴) افسر نیروی دریایی آمریکا، ژئواستراتژیست و مربی بود.

    او نویسندهٔ کتاب اثرگذار و نامدار تاثیر و نفوذ قدرت دریایی در تاریخ بود. او در این کتاب اثبات می‌کرد که نیروی دریایی عاملی قاطع برای فرمانروایی بر جهان بوده‌است. زیر تاثیر او و کتابش کشورهایی چندی به بهسازی نیروی دریایی خود پیش از جنگ جهانی یکم پرداختند.

    کشتی‌های چندی به نام او یواس‌اس ماهان نام‌گذاری‌شده‌اند.

    محتویات

     [نهفتن

    ۱ زندگی

    ۲ نگارش کتاب

    ۳ اثرگذاری

    ۴ دیگر اثرها

    ۵ پایان زندگی

    ۶ منابع

     میکندر

    مکیندر هارتلند را ناحیه وسیعی می دانست که از اقیانوس منجمد شمالی تا نزدیکی کناره های آبی این منطقه ادامه داشت.این ناحیه از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی،از شمال به اقیانوس منجمد شمالی واز جنوب به ارتفاعات هیمالیا ،ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می شد(عزتی،1380:ص 12)

        مکیندر قاره های اروپا،آسیا،آفریقارا به عنوان جزیره جهانی شناخت وآن رابه همین نام معرفی کرد.کلید جزیره جهانی،ناحیه محور یا هارتلنداست.به عقیده مکیندر اطراف هارتلندرا دو ناحیه فرا گرفته اند:

     

    1-    هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل سرزمینهایی است که پشت به خشکی ارواسیا و در کنار آب قراردارندو قابل دسترسی قدرت دریایی هستند(موقعیت ساحلی).جالب اینجاست که بخش عمده این حاشیه،قلمرو شبه جزیره است و نقش ژئوپولیتیک دارد.2

     

    2-    هلال خارجی یا جزیره ای که شامل جزایر بریتانیا،ژاپن و استرالیا است (تقوی اصل،1384:ص 48).

     

        تئوری هارتلند(سرزمین قلبی?از سر هارلفوردجان مکیندر (halford Mackinder)انگلیسی را،که در اوایل قرن بیستم مطرح شد،باید سرآغاز همه بحثهای ژئوپولیتیک قرن بیستم دانست.بر خلاف این حقیقت که این تئوری هم اکنون در جغرافیا جایی ندارد، همچنان معروفترین مدل جغرافیایی در بحثهای سیاسی در جهان شناخته می شود.اگر چه این تئوری نخست در سال 1904مطرح شد،هنوز هم در مباحث آگاهانه سیاست خارجی کشورها مورد اشاره قرار دارد.

     

        " مدل جهانی"مکیندر در سه نوبت ،در فاصله چهل سال,مطرح شد و تکامل پیدا کرد.مرحله نخستین آن در سال 1904تحت عنوان محور جغرافیایی تاریخ گردید.این ایده پس از جنگ جهانی اول ،تکمیل تر شد ودر سال 1919،در کتاب ایده های مردم سالارانه و واقعیت ارائه شد .اظهار داشت " منطقه محوری سیاست بین الملل را منطقه وسیعی تشکیل می دهد که از اروپای شرقی تا جلگه های سیبری امتداد می یابد.این ناحیه محوری که با امپراتوری روسیه تزاری تطبیق می نمود،از یک موقعیت استراتژیک

     

     بر خورداربود و سر شار از منابع طبیعی است" (مجتهدزاده،1381:صص 145-146).

     

     او این ناحیه را قلب زمین (هارتلند?نامید واصل معروفش را چنین ارائه داد:

     

     کسی که بر اروپای شرقی حکم می راند، بر" قلب زمین "حکم می راند.

     

    کسی که بر" قلب زمین "حکم می راند، بر " جزیره جهانی اوراسیا "حکم می راند.

     

    و کسی که بر " جزیره جهانی اوراسیا"حکم می راند،حاکم جهان خواهد بود.

     

         مکیندر در سن هشتاد و دو سالگی،درسال 1943اصلاحات تازه ای در این اندیشه به عمل آ ورد وآخرین متن را عرضه نمود.بر خلاف طولانی بودن این دوران که دو جنگ جهانی را نیز در بر گرفت،ایده "منطقه قلبی "ویژه آسیایی به صورت بحث مرکزی در این تئوری بر جای ماند و عامل شهرت آن از تاریخ 1945 تاکنون بوده است (مویر،1379: 371)

     

     مکیندر هارتلند را ناحیه وسیعی می دانست که از اقیانوس منجمد شمالی تا نزدیکی کناره های آبی این منطقه ادامه داشت.این ناحیه از غرب به رودخانه ولگا، از شرق به سیبری غربی،از شمال به اقیانوس منجمد شمالی واز جنوب به ارتفاعات هیمالیا ،ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می شد(عزتی،1380:ص 12)

        مکیندر قاره های اروپا،آسیا،آفریقارا به عنوان جزیره جهانی شناخت وآن رابه همین نام معرفی کرد.کلید جزیره جهانی،ناحیه محور یا هارتلنداست.به عقیده مکیندر اطراف هارتلندرا دو ناحیه فرا گرفته اند:

     

    1-    هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل سرزمینهایی است که پشت به خشکی ارواسیا و در کنار آب قراردارندو قابل دسترسی قدرت دریایی هستند(موقعیت ساحلی).جالب اینجاست که بخش عمده این حاشیه،قلمرو شبه جزیره است و نقش ژئوپولیتیک دارد.2

     

    2-    هلال خارجی یا جزیره ای که شامل جزایر بریتانیا،ژاپن و استرالیا است (تقوی

     

    آلفرد تایر ماهان

     

         وی به طور کلی بر این عقیده است که شرط اصلی بر اتحاد یک قدرت جهانی ، کنترل بر دریاهاست. به عبارت دیگر، نظارت بر دریاها، اولین اقدام در راه کسب قدرت برتر جهانی است.به نظر وی در نزاع بین قدرتها، نیروهایی که در موقعیت دریایی قرار دارند از امکانات بیشتری برای در دست گرفتن ابتکار عمل بر خوردار هستند، و بهترین کشور را در این مورد فرانسه می دانست(تقوی اصل،1384‌‌‌‌‌‌: 46).

    عوامل مؤثر بر قدرت دریایی:

    1-     موقعیت جغرافیایی

    2-     ویژگی های طبیعی

    3-     طول ساحل و وسعت قلمرو

    4-     جمعیت

    5-     خصوصیات ملی

    6-     خط مشی حکومت و رهبران سیاسی.

       ماهان در سالهای پایانی قرن نوزدهم،به جغرافیای سیاسی آسیا توجه خاصی داشت. وی استراتژی روسیه را در آسیای جنوبی ،ورود به سواحل اقیانوس هند از طریق افغانستان و ایران می دانست و در خاور دور،این استراتژی را تلاش روسها در یورش به سوی جنوب از طریق منچوری و چین برای رسیدن به اقیانوس آرام توصیف کرد(مینائی،1383: 159).

        به نظر ماهان مرکز روسیه قابل تصرف نیست ؛با توجه به این مسئله ،ماهان مفهوم هارتلند میکندر را پیشگویی کرده بود و اعتقاد داشت که باید مسیرهای گسترش طلبی روسیه سد گردد.مطلب نهایی در این باره این است که استراتژی ماهان مانند دیگر تفکرات استراتژی ،با توجه به دیدگاه مرسوم زمان او نوشته شده است .اما اکنون صنایع حمل و نقل توسعه زیادی پیدا کرده،نیروی هوایی اهمیت یافته،تکنولوژی تسلیحاتی تحولی عظیم صورت گرفته است و بسیاری از مطالب آن کهنه و متروک به نظر می رسد(تقوی اصل،1384: 47).

     

    هلفدر مکیندر و نظریه هارتلند

     

        مکیندر هارتلند را ناحیه وسیعی می دانست که از اقیانوس منجمد شمالی تا نزدیکی کناره های آبی این منطقه ادامه داشت.این ناحیه از غرب به رودخانه ولگا? از شرق به سیبری غربی?از شمال به اقیانوس منجمد شمالی واز جنوب به ارتفاعات هیمالیا ?ارتفاعات ایران و ارتفاعات مغولستان محدود می شد(عزتی،1380:ص 12)

        مکیندر قاره های اروپا،آسیا،آفریقارا به عنوان جزیره جهانی شناخت وآن رابه همین نام معرفی کرد.کلید جزیره جهانی،ناحیه محور یا هارتلنداست.به عقیده مکیندر اطراف هارتلندرا دو ناحیه فرا گرفته اند:1-هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل سرزمینهایی است که پشت به خشکی ارواسیا و در کنار آب قراردارندو قابل دسترسی قدرت دریایی هستند(موقعیت ساحلی).جالب اینجاست که بخش عمده این حاشیه،قلمرو شبه جزیره است و نقش ژئوپولیتیک دارد.2-هلال خارجی یا جزیره ای که شامل جزایر بریتانیا،ژاپن و استرالیاست(تقوی اصل،1384:ص 48).

     تئوری هارتلند(سرزمین قلبی?از سر هارلفوردجان مکیندر (halford Mackinder)انگلیسی را?که در اوایل قرن بیستم مطرح شد,باید سرآغاز همه بحثهای ژئوپولیتیک قرن بیستم دانست.بر خلاف این حقیقت که این تئوری هم اکنون در جغرافیا جایی ندارد? همچنان معروفترین مدل جغرافیایی در بحثهای سیاسی در جهان شناخته می شود.اگر چه این تئوری نخست در سال 1904مطرح شد,هنوز هم در مباحث آگاهانه سیاست خارجی کشورها مورد اشاره قرار دارد.

       " مدل جهانی"مکیندر در سه نوبت ?در فاصله چهل سال ,مطرح شد و تکامل پیدا کرد.مرحله نخستین آن در سال 1904تحت عنوان محور جغرافیایی تاریخ گردید.این ایده پس از جنگ جهانی اول ?تکمیل تر شد ودر سال 1919,در کتاب ایده های مردم سالارانه و واقعیت ارائه شد .اظهار داشت " منطقه محوری سیاست بین الملل را منطقه وسیعی تشکیل می دهد که از اروپای شرقی تا جلگه های سیبری امتداد می یابد.این ناحیه محوری که با امپراتوری روسیه تزاری تطبیق می نمود?از یک موقعیت استراتژیک بر خورداربود و سر شار از منابع طبیعی است(مجتهدزاده،1381:صص 145-146)."

    او این ناحیه را قلب زمین (هارتلند?نامید واصل معروفش را چنین ارائه داد:

     کسی که بر اروپای شرقی حکم می راند, بر" قلب زمین "حکم می راند.

    کسی که بر" قلب زمین "حکم می راند? بر " جزیره جهانی اوراسیا "حکم می راند.

    و کسی که بر " جزیره جهانی اوراسیا"حکم می راند,حاکم جهان خواهد بود.

         مکیندر در سن هشتاد و دو سالگی ,درسال 1943اصلاحات تازه ای در این اندیشه به عمل آ ورد وآخرین متن را عرضه نمود.بر خلاف طولانی بودن این دوران که دو جنگ جهانی را نیز در بر گرفت?ایده "منطقه قلبی "ویژه آسیایی به صورت بحث مرکزی در این تئوری بر جای ماند و عامل شهرت آن از تاریخ 1945 تاکنون بوده است(مویر،1379: 371)

     

    اسپایکمن و نظریه ریملند

     

        اسپایکمن در کتاب خود به نام جغرافیای صلح که بعد از مرگش منتشر شد به انتقاد از نظریه مکیندر پرداخت.تفسیر اسپایکمن از اهمیت ارتباط هارتلند با حلقه اطراف آن، اندکی با اظهارات مکیندر متفاوت است ،مکیندر این محدوده را هلال داخلی و خارجی می خواند.اما در بیان اسپایکمن این محدوده سرزمین حاشیه یا ریملند خوانده می شود که در محاصره آبهاست.اسپایکمن بیشتر بر دریا تأکید داشت. او معتقد بود که قدرت دریایی است که قاره اروآسیا را ممتاز می سازد و آن را به شکل یک واحد عمل کننده در می آورد و همچنین دریا ارتباط بین دنیای قدیم و جدید را امکان پذیر می سازد. در نهایت وی قدرت دریایی را کلید استراتژی جهان می دانست.

       دلیل اهمیت دادن اسپایکمن به ریملند،در مقایسه با هارتلند ،از این جهت بود که به اعتقاد وی ،این منطقه ترکیب بری و بحری را بهتر فراهم می سازد؛ از طرف دیگر بیشتر منابع نیروی انسانی و سهولت ارتباطات در این بخش از جهان وجود دارد. با شکست آلمان در جنگ دوم جهانی و ظهور اتحاد جماهیر شوروی سابق به عنوان یگانه حاکم منطقه هارتلند؛ ایالات متحده آمریکا به منظور دستیابی به ریملند و جلوگیری از نفوذ اتحاد جماهیر شوروی سابق به این قلمرو جغرافیایی،نظریه اسپایکمن را مورد توجه قرار داد.به همین دلیل نمی توان گفت که سیاست معروف کانتین منت (جلوگیری از توسعه و پیشرفت شوروی سابق در ناحیه حاشیه)آمریکائیها متأثر از نظریه های ژرژکنن است.

       به هر حال از جنگ جهانی دوم تاکنون آمریکا با اصرار تمام و با استفاده از همین نظریه تلاش می کند در این منطقه ؛یک گروه دفاعی ایجاد کند. در واقع آمریکا قلمرو جغرافیایی ریملند را یک موضوع پدافندی در نظر می گیرد و با توجه به جنگهای منظم گذشته حاضر نیست تحت هیچ شرایطی در این موضوع پدافندی نظریه صورت گیرد و تحت هیچ شرایطی ضعف ژئواستراتژیکی ریملند را قبول نمی کند.

     نگاهی به استراتژی نظامی ایالات آمریکا در پایان قرن بیستم ،مؤید این نظریه است که این کشور قلمرو جغرافیایی ریملند را هنوز برای خود یک منطقه حیاتی می داند(مینائی،1383‌‌‌‌‌: 164).

     

     

     

     

     

     

    مهمترین منابع تنشزای ایران و افغانستانستراتژی جهانی تئولند

    اشاره:
    دکتر محمد جعفرایرانی* استاد ایرانی دانشگاههای تهران اخیرا با طرح مبانی تئوری جدیدی با نام "تئولند" در مقابل دو تئوری انگلیسی" هارتلند" و آمریکایی " ریملند" باعث تحولی نوین در زمینه استراتژی سیاسی و حقوق بین الملل شده اند. وی با طرح این تئوری معتقد است آنچه امروز به عنوان استمرار حساسیت های پیشین کشورهای جهان و یا استکبار جهانی در این منطقه می باشد، استخراج نتیجه سال ها آزمایش و پروسه ای تحقیقاتی و عظیم است که آنرا عنصری بنام "دین" (تئو) یا بنیادگرایی دینی نامیده اند. آنها معتقدند اگر امروز خطری آسایش چپاول و زیاده گویی و زیاده خواهی های جهان غرب و امریکا را تهدید می کند چیزی نیست جز "دین" که آنرا افیون توده ها معرفی و بارها با ابزارهای مختلف و با فراخور زمان و مکان نسبت بدان تحرکات و هجمه های را داشته اند. اصل تئوری تئولند(سرزمین ادیان) در قالب مقاله ای چندی پیش در سایت خبرگزاری قدس منتشر شد

     

     



     

     

     

    آشنایی با نظریه ارتباطی" ديويد رايزمن"

    1-            جوامع  سنتي يا باستاني(جوامع سنت راهبر)

     

     اين جامعه نخستين جامعه گروه انساني است که مهمترين ويژگيهاي اين نوع جامعه را مي توان چنين شمرد: حاکم بودن اقتصاد فقر و اقتصاد کمياب ، زاد و ولد زياد (هر چند مرگ و مير زياد تا حدودي انرا تعادل مي کند)، حاکم بودن آداب و رسوم و عقايد گذشتگان در اين جوامع . يعني «سنت»عامل اصلي نظارت اجتماعي در اين نوع جوامع به شمار مي ايد.

    در اين نوع جوامع تربيت فردي براساس حماسه ها ،افسانه ها و اساطير شکل مي گيرد که به صورت شفاهي به افراد ديگر منتقل مي شود.(تعادل جمعيتي برقرار است چرا که هر چند زاد و ولد زياد است اما مرگ و ميرنيز زيادمي باشد)

    2-            جوامع فرد گرايي( جوامع درون راهبر)

    3-             

      اين دوران شامل دوران عصرانقلاب صنعتي و انقلابهاي سياسي قرن 19 و 20 مي باشد.سرآغاز ظهور اين نوع جوامع را مي توان پيدايش صنعت چاپ دانست .اين صنعت موجب رواج انگاره فردي در جوامع شده است .دراين مرحله افراد به ويژه کودکان خود را با کتاب در گوشه اي خلوت مي خواهند .بنابراين زمينه جدايي فرد از جمع خود به خود ظهور مي يابد و مصلحت فردي بر مصلحت جمعي پيشي مي گيرد .

    به نظر رايزمن عامل جمعيتي در بروز چنين جوامعي نقش دارند چرا که در اين مرحله هر چند که زاد وولد زياد مي باشد اما بر اثر پيشرفت هاي علمي از مرگ و مير زياد جلوگيري مي شود و افراد از زتدگي نسبتا مرفهي برخوردار مي شوند .در چنين شرايطي واکنش هاي مکانيکي در برابر سنت ها به تدريج از بين مي رود.(عدم تعادل جمعيتي چرا که زاد وولد زياد اما مرگ و مير کم)

    در اين دوره جامعه به دنبال پرورش انسان هاي است که  از درون هدايت مي شوند.

    4-            جامعه مصرف گرايي (جوامع دگر راهبر)

    5-             

      در اين مرحله خصلت انسان از «برون هدايت شده » جانشين انسان از «درون هدايت شده » مي شود.در اين جوامع اين نگرش که بايد توليد کرد و صرفه جويي نمود ،اهميت خود را از دست مي دهد .در اين جوامع«ديگران » در زندگي و براي فرد اهميت مي يابد .بنابراين فرد ناچار است خود را با ديگران انطباق دهد .يکي از مهمترين ويژگيهاي اين دوران مي توان به کاهش اهميت خانواده و سنت ها در موضوع نظارت اجتماعي اشاره کرد و به جاي ان وسايل ارتباط جمعي وساير گروهها مثل دوستان و همسالان از اهميت دو چندان برخوردار مي شوند..

    در اين دوره همانند دوره اول تعادل جمعيتي برقرار مي شود چرا که هر چند مرگ وميرکم شده است اما زاد و ولد نيز کم  شده است)

    بررسي اين نظريه

     

     ديويد رايزمن معتقد است که در دوره مصرف و فراواني اين رسانه ها هستند که نقش راهبردي و هدايت را برعهده مي گيرند.بر اساس اين نظريه بايد گفت کارکرد رسانه و مطبوعات در ايران سوال برانگيز است يعني ان روشنگري که رسانه ها به خصو ص مطبوعات بايد به افکار عمومي ارايه دهند متاسفانه در حاشيه قرار گرفته و به جاي اينکه به مسايل ومشکلات جامعه به صورت تحليلي پرداخته شود شاهد استفاده از تيترهاي هيجاني و برخي موضوعات کاذب و دست چندم در جامعه هستيم . همچنين در چند دهه گذشته برخي از روزنامه ها برخلاف اينکه در شناسه خود به گزينش هاي عمومي ،اجتماعي و فرهنگي تاکيد کرده اند صرفا درعرصه سياسي فعال بوده اند.

     

     

     

    چکیده مقالات علمی


    جغرافیای سیاسیبرخورد تمدنها تئوری مطرح شده توسط متخصص علوم سیاسی ساموئل هانتینگتون می‌باشد که مطابق این تئوری پس از پایان جنگ سرد فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه در گیری‌ها خواهد بود. اولین بار این تئوری در یک مقاله با نام «برخورد تمدن ها؟» در سال ۱۹۹۳ چاپ شد[۱] که واکنشی به کتاب «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما منتشر شده در سال ۱۹۹۲ بود.

    هانتینگتون در سال ۱۹۹۶ تئوری خود را با انتشار کتابی به نام «برخورد تمدن‌ها و تغییر جهان» گسترش داد.این اصطلاح اولین بار توسط برنارد لوئیس در مقاله با نام بنیان خشم مسلمانان مطرح شد.[۲]

    هانتینگتون در تئوری خود تمدن‌های جهان را به قسمت‌های مجزا تقسیم می‌کند که شامل تمدن غرب، تمدن اسلامی، ارتدوکس ها، تمدن شرق آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم می‌شود.

     

    نمودار برخورد تمدنهای هانتینگتون

     

    هانتینگتون با اشاره به موضوعاتی چون جنگ یوگسلاوی ودرگیری هند و پاکستان، مذهب را به عنوان نقش کلیدی در این در گیرها مطرح می‌کند او ترکیه و ایران را به عنوان کشورهای نوظهور در عرصه بنیاد گرایی اسلامی مطرح می‌سازد. در مقابل این تئوری محمد خاتمی رئیس جمهور وقت ایران طرح گفتگوی تمدن ها رادر سازمان ملل مطرح نمود



     

    samira lak بازدید : 54 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (1)

    در این روز حاجیان بیت‌الله الحرام گوسفند یا شتری را ذبح می‌کنند و آن در غیر حج مستحب مؤکد است، چنانکه از حضرت رسول (ص) رسیده:

    اینکه خداوند روز اضحی را عید قرار داده تا فقرا گوشت فراوان به دستشان رسد، پس به آنها گوشت بخورانید.

    امیرالمومنین (ع) فرموده‌اند: اگر مردم می‌دانستند که قربانی در روز عید اضحی چه اجری دارد وام می‌گرفتند و قربانی می‌کردند، چرا که با اولین قطره خون آن صاحب قربانی آمرزیده گردد.۱

    قربانی و عید قربان در اسلام

    این روز سالروز دستور قربانی اسماعیل است به ابراهیم خلیل‌الله. خداوند که اسماعیل را پس از سال‌های طولانی به ابراهیم هدیه کرده بود اکنون او را در معرض آزمایشی بسیار سخت قرار داده و خواهان قربانی اسماعیل است.

    از او خواسته شده که اسماعیل را که اکنون نهالی برومند شده، جوانی جان ابراهیم و تنها ثمره زندگی‌اش است را قربانی کند.

    در این لحظه بت‌شکن تاریخ خود در هم می‌شکند، از تصور پیام می‌شکند، اما فرمان فرمان خداست. ابراهیم باید انتخاب کند.

    در پایان یک قرن رسالت خدایی در میان خلق، یک عمر نبوت و امامت مردم و جهاد علیه شرک و پایه‌گذاری توحید و شکستن بت و نابودی جهل و از همه جبهه‌ها پیروز بیرون آمدن و از همه مسئولیت‌ها موفق بیرون آمدن، هیچ جا به خاطر خود درنگ نکردن و از راه گامی در پی خویش منحرف نشدن همیشه و همه‌جا خوب امتحان دادن… حال می‌بایست انتخاب سختی می‌کرد، وسوسه‌های شیطان کار را دو چندان سخت می‌کرد.

    به هر حال ابراهیم آن بنده مخلص خدا به پیام حق تسلیم شد، او این پیام را با هزاران رقت به اسماعیل منتقل کرد؛ شرمگین و خسته، اما اسماعیل با آرامشی قلبی به او اعلام کرد تسلیم امر خدا باش و خواهی دید من از صابران خواهم بود.

    ابراهیم شگفت‌زده بود. شروع به قربانی کرد، در کمال انسانیت به اوج رسیده بود، او غریزه فرزند دوستی را زیر پا گذاشته و به صعود به عشق حقیقی عینیت می‌بخشید، حال که از آزمایش الهی سربلند شده، معبود او گوسفندی را برای ذبح می‌فرستد. چقدر زیباست حس آزادگی از تعلقات و چقدر زیباتر حس عاشقانه‌ عابد و معبود. و حجاج به پاس بزرگداشت آن روز، در منا گردهم می‌آیند. ابراهیم‌گونه تعلقات خود به هر آنچه رنگ دنیایی و غیرخدایی دارد را می‌بایست قربانی کنند.

    اسماعیل در وادی کیست؟ ثروت و مال، موقعیت و مقام، کسب‌ و کار، زن و فرزند و… هر آنچه تو را از انسان بودنت دور خواهد کرد.

    آری در این روز بزرگ باید آنچنان به یقین قلبی دست یافته باشی که تمام نفسانیات را قربانی کرده، در خود زمینه رشد تقوا را ایجاد کنی تا پله پله به قرب معبود ازلی نزدیک و نزدیک‌تر شوی.

    و خوشا آنان که از این فرصت به خوبی استفاده می‌کنند و ابراهیم‌وار از این آزمایش سربلند بیرون می‌آیند.

    ریشه قربانی در ادیان و ملل گوناگون

    قربانی چیست؟۲

    پیشکش آوردن است، چیزی که در قربانی مهم است بیش‌تر آن چیز باید مظهر ارزش یا خلوص باشد نه استفاده اتفاقی از یک جنس مازاد.

    آن قدر فرد قربانی کننده به آن چیز تعلق داشته باشد که برای نتیجه‌ بخش بودن این عمل در حین اجرای عمل قربانی حالت از دست دادن چیزی با ارزش در او دیده شود.

    پیشکش یک شیء در بسیاری از زمینه‌های دینی متداول است. پیشکش ممکن است جاندار یا بی‌جان باشد.

    جاندار، حیوانی یا در حالت افراطی انسانی نیز بوده است و چیز بی‌جان مثل غلات، برنج و شیر را پیشکش می‌کردند

    که هدف این نوع قربانی‌ها، خشنود کردن خدایان مربوطه، طلب نعمت یا کسب نتایج مطلوبی چون موفقیت در جنگ یا دورکردن مریضی یا شکرگ‍زاری باشد.

    در هر حال امر قربانی از آغاز تاریخ بشر وجود داشته و در پاره‌ای از موارد به علت افراط در آن در برخی ادیان و ملل منسوخ گشته، مثلاً در ایران آریایی‌های مقیم این فلات آنچنان در امر قربانی افراط ورزیدند، حتی در مسأله‌ قربانی انسانی نیز حد اعتدال را به طور وحشتناکی ردکردند که زرتشت با آن مبارزه سختی کرد و قربانی را از آیین خود کمرنگ و حذف نمود.۳

    منشأ تشریع قربانی

    این مطلب را با طرح یک سؤال آغاز می‌کنیم، آیا خداوند بندگان را مأمور کرده حیوانی را ذبح کنند بدون هیچ فایده و نتیجه‌ای؟

    آنچه مسلم و عقلانی است این است که مقصود خالق حکیم از ذبح حیوان به مصرف رساندن و احسان مستمندان و قانع آبرومند است که این معنی منصوص و صریح کتاب مجید است. بنابراین ذبح حیوان به هدف تأمین ارزاق و کثیری از حوایج دیگر انسان‌های نیازمند است.

    ( یذکروا اسم الله فی‌ایام معلومات علی ما رزقهم من بهیمه الانعام فکلوا منها و اطعموا البائس الفقیر) سوره حج-۲۸،۲۹

    نام خدا را در روزهای معلوم یاد نمایید بر آنچه ایشان را از چهارپایان روزی کرده. پس از گوشت‌ آنها بخورید و سختی کشیده فقیر را از آن اطعام نمایید.

    بعد از ۷ آیه مجدداً می‌فرماید:

    والبدن جعلناها لکم من شعائرالله لکم فیها خیراً ، فاذکروا اسم‌الله علیها صواف فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها و اطعموا القانع و المعتر کذلک سخرناها لکم لعلکم تشکرون(حج۳۶)

    و شتران تنومند را برای شما از شعائر الهی قرار دادیم، در این شتران برای شما خیر است،‌ پس هنگامی که آنها برای نحر ردیف شدند نام خدا را بر آنها ذکر کنید، پس چون پهلوی آنها فرود افتاد از آنها بخورید و به درماندگان آبرومند و فقیرانی که در معرضند بخورانید، ما این شتران را برای شما رام و سخر گردانیدیم تا تشکر ایزد تعالی را بجا آورید.

    پس منشأ قربانی بر طبق آیات قرآنی چیزی نیست جز یاری رساندن به مستمندان و گرسنگان. از سوی دیگر ریختن خون حیوان اگر بدون دلیل و استفاده خاصی باشد در اسلام منع شده است. چنانکه پیامبر فرمود: به قتل مرسان گوسفند یا شتری را مگر برای خوردن.

    یا در جای دیگر فرمودند:

    کسی که گنجشکی را بیهوده به قتل رساند، روز قیامت در پیشگاه خداوند فریاد می‌زند و می‌گوید:

    پروردگارا، فلان کس مرا بیهوده کشت نه برای بهره گرفتن.

    منظور از بیان این دو روایت طرح هدفمند بودن آیین قربانی در اسلام است.

    موضوع وجود حق فقرا در قربانی به حدی اهمیت دارد که غیر از هدی تمتع و قران، خوردن گوشت سایر قربانی‌های کفارات حج بنابر مشهور بر صاحبش حرام است.

    حتی در برخی روایات به مسلمین توصیه شده که برای قربانی بهترین و فربه‌ترین حیوان‌ها را انتخاب کنند تا گوشت کافی به اهل استحقاق برسد.

    اگر این مسائل به خوبی رعایت می‌شد عدالت اقتصادی و اجتماعی در جامعه مسلمین برقرار می‌شد و فقرا به حق تعبیه شده خودشان در اموال ثروتمندان می‌رسیدند و فاصله طبقاتی و فقر در جامعه اسلامی مشاهده نمی‌شد.

    هدف باطنی قربانی

    قربانی یکی از شعائر الهی است که اجرای آن ایجاد تقوا می‌کند:

    «و من یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب»

    کسی که شعائر خدا را بزرگ شمارد، و بر وفق آنها رفتار نماید تقوی در قلبش راسخ می‌گردد و تا اجل مسمی یعنی تا آخر عمر از عمل به آن شعائر منتفع می‌شود، چرا که احکام الهی که شعائر الهی می‌باشند به منظور احراز منافع و مصالح دنیا و آخرت مردم وضع شده‌اند و این آیه افاده می‌کند که اعمال حج و از آن جمله قربانی از آغاز تا انجام رو به سوی او داشتن و سیر به سوی خداوند است.

    پس در نتیجه یکی دیگر از اهداف دنبال شده در قربانی قرب به خداوند و نزدیک شدن به حریم امن الهی است. این شعائر که قربانی از جمله آنها می‌باشد هدفش ایجاد تقوا در قلب‌هاست.

    چنانکه خداوند می‌فرماید: لن ینال الله لحومها ولادماؤها و لکن یناله التقوی منکم.

    گوشت‌های قربانی و خون‌هایی که در آن هنگام ریخته می‌شود هرگز به خدا نمی‌رسد، ولی آنچه به او می‌رسد تقوای شماست.

    یعنی قربانی‌کنندگان تنها با انجام عمل ظاهری قربانی به رضای حق و مقام قرب نایل نمی‌شوند، مگر این عمل با خلوص نیت و موافق شرایط تقوی و دوری از منکرات و مناهی، پس در صورتی که این حقایق را که مقصد اعلی حج و سایر عبادات است را به دست نیاوری، قربانی کردن هر چند زیاد باشد و قربانی فربه برای آنان سودی نخواهد داشت.

    و از اسرار حج همین است که حجاج در کنار این اعمال ظاهری باید صاحب تقوی شوند، یعنی با خلوص نیت و ایمان شدید قلبی آنها را بجا آورند تا حج مقبولی داشته باشند.

    یک نکته جالب در امر قربانی جایگزینی روزه است که البته مشروط به ۲ شرط است:

    ۱- حیوان برای قربانی نباشد ۲- فرد استطاعت قربانی را نداشته باشد.

    قرآن مجید می‌فرماید:

    کسی که عمره را به حج رسانید پس آنچه از قربانی که در توانش باشد انجام دهد، پس آن کس که نیابد سه روز در ایام حج روزه دارد و هفت روز هنگام بازگشت به وطن. (بقره- ۱۹۶)

    نتیجه‌گیری و خلاصه‌‌ای از اسرار و فلسفه قربانی

    ۱- فداکردن مال و انفاق آن در راه خدا از جمله حکمت‌های قربانی است.

    ۲- امر قربانی ظاهر و باطنی دارد، ظاهر آن ذبح حیوان است به هدف دستگیری از گرسنگان، باطن آن کشتن نفس اماره است.

    انسان که در عرفه به شناخت و در مشعر به شعور و آگاهی رسید، امروز با کسب اطلاعات کافی درمورد خویش و خدای خویش باید حیوان نفس را قربانی کند تا از این طریق به اوج کمال خود نایل شود.

    ۳- در برخی روایات قربانی را سبب آمرزش گناهان نیز دانسته‌اند و گفته شده، با ریختن اولین قطره‌ خون قربانی گناهان صاحبش بخشیده می‌شود (البته شرط اخلاص را نباید فراموش کرد).

    ۴- سیر کردن گرسنگان، همانطور که گفتیم قرآن فرموده: فکلوا منها واطعموا القانع و المعتر، از گوشت‌های قربانی هم خودتان میل کنید هم به قانع و فقیر دهید.

    ۵- هدف عالی قربانی «تقوا» است.

    قربانی باید از روی خلوص نیت انجام پذیرد تا سبب شکوفایی روح ایثار، نشان دادن میزان عشق و قرب به خدا باشد. تا تقوا در دل و قلب مسلمان ایجاد شود.

    samira lak بازدید : 45 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

    هوشياري و عدم هوشياري شما مي تواند در روند روابط عمومي مهم باشد و شما هر لحظه بايد عملكرد رقباي خود را رصد نموده و طبق تاكتيك هاي آنها عمل كنيد و قدم برداريد . در اين پست ما مي خواهيم بگوييم كه رقباي شما چگونه از رفتارها و عملكرد شما به نفع خود سوء استفاده خواهند نمود و شما را ضعيف و در يك رقابت حرفه اي شكست خواهند داد .

    با توجه به در نظر گرفتن پتانسيل موجود در خود و رقيب خود در پي جستجوي معضلات اخلاقي و شناسايي راههاي دفاع از خود در برابر حريف باشيد. و از او غافل نشويد چرا كه آنها هميشه در پي سبقت گرفتن از شما خواهند بود . تجزيه و تحليل ، بحث و پژوهش ، حل و فصل مسائل پيشگيرانه اخلاقي در امور داخلي روابط عمومي مي تواند به دست اندركاران روابط عمومي كمك نمايد . تا در يك رقابت سخت از حريف خود فائق آييد .

    شما در يك جنگ رسانه اي قرار مي گيريد و تمام حركات

    samira lak بازدید : 46 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

    ۲۲ شهريور مصادف با سالروز تولد پدر روابط عمومي ايران دكتر حميد نطقي مي باشد. دكتر نطقي در چنين روزي در سال 1299 هجري شمسي كه از نظر تاريخي مصادف با روز شهادت شيخ محمد خياباني است، در تبريز متولد شد. ايشان تحصيلات ابتدايي را در دبستان اتحاد نوبري و تحصيلات متوسطه را در دبيرستان نجات ادامه داده و پس از مهاجرت خانواده به آستارا، تحصيلات خود را در دبيرستان حكيم نظامي اين شهر به پايان رساند. وي در همين دوره از تحصيل با نيما يوشيج پدر شعر ايران آشنا شد.

    دكتر حميد نطقي تنها پسر خانواده بود و در دامان پدر فاضلش، سيد حسن نطقي از بنيانگذاران انجمن ادبي تبريز پرورش يافت. وي تحصيلات دانشگاهي را در رشته حقوق ادامه داده و ليسانس را از دانشگاه تهران و دكتراي حقوق را از دانشگاه استانبول اخذ نمود.

    ايشان پس از بازگشت به كشور به سال 1319 در شركت نفت استخدام شد و در سال 1330 به سمت مديريت روابط عمومي اين شركت كه نام دفتر انتشارات را داشت، منصوب شد. از همين زمان است كه با پشتكار و جديت دكتر نطقي، روابط عمومي بصورت نوين و علمي در ايران آغاز به كار كرد. مرحوم دكتر نطقي براي نخستين بار اصطلاح روابط عمومي را از ترجمه انگليسي Public Relation بكار گرفته و آن را در سطح كشور اشاعه داد. ايشان همچنان يكي از اولين كتابهاي تخصصي رشته روابط عمومي را بنام «مديريت و روابط عمومي» تأليف و منتشر نمود. اين كتاب كه در سال 1349 منتشر شده است، نشانگر درك عميق و نكته سنجي دكتر نطقي در مورد محدوده عمكرد روابط عمومي مي باشد كه همانا عبارت است از عدم شناخت و درك مديران و مسئولان از فلسفه روابط عمومي كاربردي به اذعان متخصصان روابط عمومي و با توجه به نتايج تحقيقات انجام يافته، هم اكنون نيز مهمترين مبحث در مورد مشكلات فراروي روابط عمومي ها، شناساندن روابط عمومي و اهميت آن به مديران و مسئولان ادارات، سازمانها، كارخانجات و . . . است. اميد است اين مهم با تلاش اهل فن و پشتكار جوانان تحصيل كرده اين مرز و بوم صورت تحقق يافته و جايگاه روابط عمومي در سازمان ها ارتقاء يابد.

    با تأسيس مؤسسه عالي مطبوعات، دكتر نطقي در سال 1346 مديريت گروه روابط عمومي اين مؤسسه را بر عهده گرفت و به تحقيق و تدريس در اين زمينه پرداخت. بعدها در دانشكده علوم ارتباطات اجتماعي كه كه پس از انقلاب به دانشگاه علامه طباطبايي تغيير نام يافت به تدريس در رشته روابط عمومي مبادرت نموده و مدتي رياست دانشكده را نيز بر عهده داشت. همچنين سر فصل دروس اختصاصي رشته روابط عمومي را بدون هيچ چشم داشتي تدوين نمود.

    با تلاش هاي فراوان دكتر نطقي و دكتر كاظم معتمد نژاد در سال 1366، «روابط عمومي» به عنوان يك گرايش در مقطع كارشناسي رشته علوم ارتباطات اجتماعي به تصويب شوراي عالي برنامه ريزي وزارت فرهنگ و آموزش عالي رسيد.

    ايشان از سال 1369 تا 1377 براي معالجه و مداوا به انگلستان عزيمت نموده و طي اين مدت با دانشگاه ادينبورگ همكاري علمي داشت. دكتر نطقي علاوه بر تدريس در روابط عمومي، به زبان هاي فارسي، تركي، عربي، انگليسي، فرانسه، آلماني و اسپانيولي تسط داشته و طبع شعر هم داشت، بطوريكه اشعار زيبايي به زبان هاي تركي و فارسي از خود به يادگار گذاشته است. ايشان در بعد از ظهر روز جمعه 25 تير ماه 1378 در بيمارستان ناتينگهام انگلستان به علت بيماري سرطان خون درگذشت. روانش شاد و يادش گرامي باد.

    samira lak بازدید : 69 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

    - روابط عمومي در متن است نه در حاشيه، ضرورت است نه در لوكس، در خود مديريت است نه در بيرون آن، پس حق داريم بگوئيم هر مديريتي سزاوار روابط عمومي اي است كه دارد.

    - روابط عمومي از مديريت جدا نيست و با آنچه كه به عنوان چرخ پنجم ارابه به تنه برخي مؤسسات مي چسبانند، فرق بسيار دارد.

    - روابط عمومي بايستي در ارتباط با مردم، مدافع سازمان و در ارتباط با مديران، نقش مدعي العموم را به خود بگيرد. انگيزه اعمال انساني اغلب احساسات است نه منطق، بنابراين كارشناس روابط عمومي بايد عكس العملها را به حساب آورد و بكوشد تا تفسيرهاي مختلف را پيش بيني كند.

    - هدف فعاليت هاي روابط عمومي در يك سازمان بايستي چنان باشد كه كاركنان منافع خود را با سازمان يكي بدانند. بعبارت ديگر معتقد بشوند كه ضرر مؤسسه ضرر آنها و نفع مؤسسه منفعت آنهاست.

    - هميشه در پشت سر روابط عمومي كاردان و موثر، مديريتي آگاه و مدبر وجود دارد و بدون اين پشتيبان، كوششهاي روابط عمومي به جايي نخواهد رسيد.

    - قدرت روابط عمومي در صلاحيت و صميميت آن است، با كوشش خردمندانه چنين روابط عمومي اي مي توان در مردم اعتقادي بوجود آورد كه همواره به اقدامات مؤسسه و مديران آن خوشبين بوده و اعتماد نمايند.

    - به من بگو كارشناس روابط عمومي مؤسسه تو كيست تا بگوييم كه مؤسسه تو چگونه است.

    samira lak بازدید : 25 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)
    مقدمه‌ :
    يكي‌ از عواملي‌ كه‌ در سرنوشت‌ هر مؤسسه‌، گروه‌ و فرد اهميت‌ و ارزش‌ اساسي‌ دارد و آنها را در رسیدن ‌به‌ هدف‌ ها ياري‌ مي‌دهد؛ چگونگی‌ رابطه‌ آنها با افراد و مؤسساتي‌ است‌ كه‌ با آنها سروكار دارند و همچنين ‌با افكار عمومي‌ جامعه‌اي‌ است‌ كه‌ در آن‌ به‌ فعاليت‌ مشغولند. هر اندازه‌ اين‌ ارتباط بطور مفيدي‌ مستقر و به‌ شكل‌ مؤثري‌ گسترش‌ يافته‌ باشد، به‌ همان‌ اندازه‌ آن‌ فرد، گروه‌ و مؤسسه‌ در دستيابي‌ به‌ اهداف‌ خود موفق‌تر مي‌باشد. اكنون‌ به‌ عنوان‌ يك‌ اصل‌ اساسي‌ در مديريت‌ پذيرفته‌ شده‌ كه‌ افراد و مؤسسات‌ براي ‌رسيدن‌ هرچه‌ بهتر و راحت‌تر به‌ مقاصد خود نيازمند به‌ حسن‌ رابطه‌ و درك‌ متقابل‌ و توسعه‌ تفاهم‌ بايكديگر و عموم‌ مردم‌ مي‌باشند.
    samira lak بازدید : 19 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)
    اصل اول از اصول بين المللي اخلاق حرفه اي خبرنويسي :‌مردم حق دارند از طريق اطلاعات دقيق و جامع به تصويري عيني از واقعيت دست يابند و آراي خود را آزادانه ازطريق رسانه هاي گوناگون فرهنگ وارتباطات بيان کنند آنجه ازتاريخ برمي آيد اين است که اولين روزنامه هاي خبري توسط ژوليوس سزار منتشر شده واز آن زمان تاکنون نياز بشر به خبر وتلاش آدمي براي آگاهي از تازه ترين ، مهمترين و جالب ترين رويدادهاي جهاني ارزش روز افزوني به خبر و خبررسانان داده است دراين مقاله سعي شده است به نکاتي مختصر و مفيد درخبرنويسي که مورد استفاده فعالان عرصه خبري قرار مي گيرد اشاره شود اميد است موردتوجه علاقه مندان قرار گيرد .
    samira lak بازدید : 19 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)
    در مورد صحبت کردن و سخنوری مقاله ها و سخنان بسیاری موجود می باشد و شاید شما هم بارها چنین نوشته هایی را مورد مطالعه قرار داده اید از این رو دو جمله از حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) که در مورد هر کدام می توان یک کتاب نوشت نظرم را به خود جلب نمود که در زیر به آن اشاره نموده ام:

    - زبان را با موافقت عقل بکار اندازید و در حد و اجازه عقل سخن بگویید.حضرت محمد(ص)

    - منگر که گوینده کیست،بنگر که گفتارش چیست؟حضرت علی(ع)

    آیا به راستی ما در هنگام سخن گفتن و گوش دادن به سخنان دیگران به فرمایشات ائمه توجه می کنیم؟

    samira lak بازدید : 16 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)

    اصطلاح افکار عمومی اگر چه ریشه در قرن هیجدهم میلادی دارد،اما پدیده ای است که در قرن بیستم بر اثر تحولات شگفت انگیز فن آوری ارتباطی و اطلاعاتی به اوج شکوفایی خود می رسد.

    آنچه که از گذشته بر می آید نویسندگان اولیه به جای تعریف و تعبیر افکار عمومی، به تفسیر ماهیت رازآمیز و ناملموس آن می پرداختند و در سال های اخیر است که پژوهشگران،افکار عمومی را از زوایای گوناگون مورد بحث و بررسی قرار داده اند و بر اساس دیدگاه های شخصی خود بر ابعاد خاصی تکیه کرده اند و برخی دیگر را نادیده گرفته اند.

    افکار عمومی در مجموع دیدگاه های مطرح شده از سوی گروهی از مردم،پیرامون موضوعاتی است که به دلیل اهمیت و ارزش ویژه خود،مورد استقبال و توجه همگان قرار می گیرد.در واقع به اصطلاح ساده تر می توان گفت افکار عمومی نوعی داوری درباره حوادث و اتفاقات روز و یا حوادث و رخدادهایی است که در آینده روی خواهد داد.

    می توان گفت اساس افکار عمومی بر نگرش ها استوار است.نگرش،پایه و اساس و زمینه های پایدار افکار عمومی است و افکاری که فرد آن را مطرح می سازد،محصول عوامل فرهنگی،اجتماعی و یا روان شناختی است.این افکار زمانی که حادثه ای رخ می دهد و یا موضوعی در جامعه برجسته می شود،به گونه ای پنهان و آشکار نمود می یابد.بدین گونه دیدگاه های فردی در اجتماع تحریک و به صورت خام در محیط پیرامونی در سطح جامعه مطرح می شوند و از طریق گفت و شنودها ،نگرش ها و ارزش ها تغییر می کنند و یا قوت می گیرند و در چنین وضعیت خاصی،افکار عمومی به صورت یک تولید اجتماعی حاصل می شود.

    samira lak بازدید : 28 سه شنبه 23 مهر 1392 نظرات (0)
    سال 1391 با همه فراز و نشیب های اقتصادی و اجتماعی آن در حال پایان یافتن است. هرکس، هر طرح و برنامه ای را چه ناقص و چه کامل که می توانست به سرانجامی برساند انجام داد و پرونده فعالیت این سال می رود که بسته شده و به بایگانی تاریخ سپرده شود .

    هر سازمان و موسسه ای معمولا در پایان سال، بیلان عملکرد خود را تهیه و بررسی می کند که قرار بوده چه کارهایی انجام داده و چه کارهایی انجام شده است. جمع و منهای میان هست و بایدها، موجودها و مطلوب ها همگی حکایت از آن دارد که ما علاقه مند به بهتر شدن هستیم. در واقع دوست داریم امروزمان از دیروزمان بهتر باشد و این ویژگی یک انسان هوشمند و یک سازمان پویاست. مثلا بررسی می کنیم قرار بوده که در سال 1391 فروش محصولات مان چقدر باشد و حالا در پایان سال چقدر کالا فروخته ایم و چه مقدار از پیش بینی درآمدهای مان تحقق یافته است.
    اما اینها در حوزه های کمی و مقداری است و در حوزه های کیفی و غیر مقداری چی؟ مثلا قرار بوده مملکت از باب روابط عمومی به کجا برسد یا چه گلی در سال 1391 قرار بوده به سر روابط عمومی بزنیم و اکنون در پایان سال چه کرده ایم . برای روابط عمومی چه اتفاقات خجسته ای در سال 1391 افتاده است؟ چه قوانین و مقررات حمایتی و بنیادی برای روابط عمومی ها تصویب و ابلاغ شده است.
    در مراجع تصمیم گیری و قانونگذاری کشور مثل شورای عالی انقلاب فرهنگی ، کمیسیون های مجلس شورای اسلامی( اجتماعی و فرهنگی )، مجمع تشخیص مصلحت نظام ، معاونت توسعه مدیریت و سرمایه انسانی ریاست جمهوری ، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و... تا چه حد به جایگاه و اهمیت روابط عمومی پرداخته شده و قرار بوده چه کسانی چه کارهایی را به صورت سیستماتیک به انجام برسانند و اکنون در پایان سال 1391 میزان توفیقات ما چقدر بوده است؟
    اساسا قرار بوده در برنامه پنجم توسعه و افق چشم انداز ایران 1404 روابط عمومی در این مملکت از کجا به کجا برسد ؟نقشه راه روابط عمومی را چه کسی باید ترسیم کند و متولی پیگیری حرفه روابط عمومی کیست ؟ این سوالات و ده ها سوال دیگر از این دست به علت دغدغه هایی است که اهالی زحمتکش و سخت کوش روابط عمومی از مسئولان کشور بالاخص در عرصه فرهنگی و اجتماعی دارند .
    دغدغه ای که نوعا کسی به شایستگی پاسخگوی تمام و کمال آن نبوده و نیست و این در حالی است که بیش از یکصد هزار نفر در کشورمان در امور مربوط به روابط عمومی در سازمان ها کار مشغول بکار هستند . در آمارها و اخبار هم میخوانیم که روابط عمومی یکی از مشاغل سخت و پر استرس دنیاست .
    آورده اند که روابط عمومی بخاطر اهمیت و جایگاه والای آن جزو بیست شغل پر درآمد دنیاست .یا اینکه می گویند همواره دو نفر هستند که سایه به سایه مدیر حرکت کرده و او را همراهی می کنند. یکی مدیر مالی و دیگری مدیر روابط عمومی .
    مدیر مالی برای آنکه به مدیریت سازمان بگوید جایگاه مالی و درآمد هزینه ای یا سود و زیان و رقابت و قیمتها و رقبای موسسه به چه نحوی است و مدیر روابط عمومی برای آنکه به مدیریت عالیه سازمان بگوید که ما در نزد افکار عمومی چه جایگاه ، محبوبیت و مقبولیتی داریم .
    خوب حال که روابط عمومی اینهمه عزیز دردانه کشورهای پیشرفته محسوب می شود چگونه می باشد که کارنامه عملکرد روابط عمومی در کشور ما شفاف و سازمان یافته نیست؟ آیا ما را با مقوله روابط عمومی کاری نیست و به آن احتیاجی نداریم؟ آیا ما روابط عمومی را درست درک نکرده ایم ؟ آیا اساسا روابط عمومی را موجودیتی وارداتی و هزینه بر و بی تاثیر می پنداریم ؟ براستی چرا روابط عمومی بعد از گذشت حدود پنجاه سال از پیدایش و تولد خود هنوز نتوانسته آنطور که باید و شاید در دل ما جای بگیرد؟
    آیا روابط عمومی در ایران موجودی نچسب و بی خاصیت است؟ پس آمارها و ارقام موفقیت آمیز خارجی در این زمینه چه می گویند؟ واقعا این حلقه مفقوده ای که ما را دچار بلاتکلیفی و بعضا سردرگمی و ضرو زیان کرده کجا ست؟ علت مفقود شدن این حلقه چیست؟ و متولی یافتن این حلقه مفقوده چه ارگانی می باشد؟ نگارنده را اعتقاد برآن است که متاسفانه یک اراده واحد مصمم مقتدر برای پیگیری امور روابط عمومی در کشور وجود ندارد و برخوردهایی که با روابط عمومی می شود اغلب مقطعی و در حکم مسکن است که پس از مدتی دوباره بیماری روابط عمومی عود کرده و برای آن سمینار و همایش و کنفرانس می گذاریم که آهای ایها الناس به داد روابط عمومی برسید ؟!؟.
    بی خانمانی روابط عمومی، بی مهری مسئولان، بی برنامگی روابط عمومی و فقدان اتاق فکر روابط عمومی در کشور دغدغه های اهالی این محله زیبا هستند که در سال 1391 توجه چندانی بدان ها نشده است. خوب است که معاونت برنامه ریزی و نظارت راهبردی ریاست جمهوری طی یک مکاتبه جاندار و محکم از سازمان ها بخواهد اعلام کنند که در راستای ارتقای جایگاه و توجه به مقوله روابط عمومی از حیث جذب نخبگان دانشگاه ها، استفاده و بکارگیری از نقطه نظرات اساتید، پیشکسوتان و صاحب نظران این رشته، خرید، نصب و بکارگیری لوازم و تجهیزات لازم چه در عرصه داخلی و چه در عرصه خارجی چه عملکرد قابل ذکری داشته اند.
    مثلا مشخص شود چه میزان مقاله بین المللی چاپ شده در مجلات معتبر خارجی در حوزه روابط عمومی داشته ایم. چه تعداد از سازمان های ما عضو نهادهای حرفه ای روابط عمومی نظیر انجمن روابط عمومی ایران در داخل و موسسات بین المللی حرفه ای روابط عمومی در خارج هستند؟ چند جایزه معتبر بین المللی در زمینه روابط عمومی کسب کرده ایم؟ میزان آموزش کارکنان در زمینه روابط عمومی و حوزه های وابسته چه مقدار بوده است؟ چه بودجه ای بطور مستقل به روابط عمومی سازمان ها اختصاص یافته و این بودجه عمدتا صرف چه اموری شده اند؟ هر سازمان در طول سال 1391 چند بار دستخوش تغییر و تحولات مدیریتی در عرصه روابط عمومی بوده است؟ در هر صورت امیدواریم که کارنامه عملکرد روابط عمومی در سال 1391 کارنامه ای مورد قبول و رضایت بخش بوده و امیدواریم که سال جدید برای اهالی محله باصفای روابط عمومی، سالی مالامال از موفقیت و سعادتمندی و توفیق باشد.
    عید بر عاشقان مبارک باد

    درباره ما
    ravabet omomi
    اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 28
  • کل نظرات : 4
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 9
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 10
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 174
  • بازدید کلی : 1,919